هجده سال پیش در چنین روزی پرویز یاحقی هنرمند پرآوازه موسیقی ایران در تنهایی و انزوا درگذشت و سه روز بعد در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد. به مناسبت سالگرد درگذشت او این نوشته را میخوانیم:
استعداد موسیقی در خانواده یاحقی ها موروثی بود، کمتر کسی بود که استعداد و حداقل علاقه به موسیقی نداشته باشد، پرویز از طرف مادرش با خانواده یاحقیها نسبت داشت. نام خانوادگی او صدیقی پارسی و فرزند یک دیپلمات بود که گاه به مأموریتهای خارج از کشور نیز می رفت. شغلی که در هفتاد سال پیش، از مشاغل سطح بالا در اجتماع شناخته می شد. پدرش با موسیقی نواختن پسرش موافق نبود و علاقه او را به شدت سرکوب می کرد. جنب و جوش کودکانه او را محدود میساخت و سازهایش را که با مشقت زیادی به دست می آمدند، میشکست.
زندگی بی سروسامان و انباشته از خشونت پدرسالاری در دوره کودکی او، لطمههایی به روح و روان او وارد کرد که تا آخر عمر هم بهبود نیافت و شاید تمام حرکتهای خود-ویرانگرانهای که در سراسر عمر انجام داد و با همانها شهره عام و خاص شد، واکنشی جبرانی بود برای تسکین فاجعه دوره کودکیاش و فاجعههایی که در سالهای جوانی، میانسالی و پیری، یکی بعد از دیگری به سراغش آمدند.
هوش فراوان و انرژی سرشارش، درک او را از تراژدی زندگی بالا برد و از همان کودکی، فهمید که جز موسیقی، پناهگاهی ندارد. در مقابل خشونت محیط زندگی خانه پدری، مهربانی و رأفت محیط زندگی خانه داییجان حسین –یا همان استاد حسین یاحقی هنرمند مشهور زمانه- پناهگاه او شد. حسین خان یاحقی هر چه داشت به خواهرزاده بااستعدادش بخشید.
معلومات موسیقی، معاشرت با انسانهای بزرگ و هنرمند، درک روحیات لطیف و روحانیت شخصی در هنر، امکان مطرح شدن در تنها رسانه قدرتمند دوران (یعنی رادیوی تهران، یا یک ایستگاه منحصر به فرد که فرد صاحب اقبال را می توانست مشهور کند) و بالاخره، نام خانوادگی یاحقی را که پانزده سال قبل از تولد پرویز، در جامعه، آوازه و اعتبار داشت. ناگفته نماند که تشویق ها و سفارشهای استاد ابوالحسن صبا به دوستش استاد حسین یاحقی درباره پرورش استعداد خارق العاده پرویز، در آینده او تأثیر بسزا داشت و خاطره ای عمیق و پر از حرمت گذاری در ذهن پرویز یاحقی تا آخر عمرش باقی گذاشته بود.
مجله مقام موسیقایی ۳۹ (سال ۱۳۸۶)
۱ نظر