نقطهی مطلوب بینابین؟*
یافتن جایی محترم و بااعتبار میان خواست مخاطب و آنچه خود هنرمند یا جامعهی هنریاش ارزش میداند یکی از بزرگدشواریهای موسیقی در این عصر است. اگر در حوزهی موسیقی مردمپسند کار میکنیم، البته که نه. آنجا نه در این مورد دشواریای میبینیم نه دو دلیای و نه حتا پرسشی گرچه گاهی وانمودی هست. درظاهر هر چه هست یکسره پسند مخاطبان است و تلاش در به دست آوردن دلشان.
در باطن حتا برساختن سلیقهشان تا آستانهی زیر و زبر کردن یا به قول بعضی امروزیها، «مهندسی» و جهت دادن سلیقهی مردم به وسیله سرمایه و نشانهای انحصاری بزرگ (قدرت پنهان) در لفافهی مُد و هزار ترفند دیگر برای فروش بیشتر یا شستشوی سلیقه، و حک و اصلاح آمرانه به دست نهادهای مسلط سیاسی (قدرت آشکار) به ضرب ممنوعیت و محدودیت برای رام نگه داشتن تودهی مردم. در آن حوزه به ندرت هنرمندی تنش حاصل از انتخاب میانه را احساس میکند، مگر هنگام برخورد با بعضی سدهایی که قدرتِ آشکار سر راه میگذارد همچون هنرمند سیاسی معترض.
اما هر گونهی موسیقایی دیگر که اندکی شکل کلاسیک بیابد یا رگههایی از نخبهگرایی بخشی از شالودهی زیباشناختی یا فنیاش را تشکیل دهد دشواری را درخواهدیافت. ابتدا به نام تعادل؛ چگونه میان دل مردم و نخبگان بایستد تا از یک سو به یکسره ناشنیده ماندن محکوم و از سوی دیگر به بیهنری متهم نشود؟ کدام خواست خود را فروگذارد؟ به کدام ترفند روز بیاویزد؟ و خلاصه چگونه با این وظیفهی اضطرابآور نسبت به هر دو سو پنجه افکند که نتیجه مطلوب باشد؟ پس از تعادل با احساس کشش از هر دو سوی ظاهرا آشتیناپذیر و متضاد نیروها (نخبگی و عامیانگی) که یک سمتش دلربایی ثروت وشهرت را در مشت دارد و سمت دیگر اعتبار و ارجمندی (و هر دو به بیان امروزی نوعی از سرمایه، خواه اقتصادی، خواه اجتماعی). برآیند این نیروها امروز بیش از هر روزگار دیگری تعیین کنندهی پویایی میدان موسیقایی است. کافی است به دگرگونیهای نسبتا تازه بنگریم تا اثر این نیروهای بزرگ را ببینیم.
میگویند روزگارِ یافتن میانههاست و آن را با القابی چون میانمایگی و متوسطالحالی فرومیکوبند. اما آنچه دقیقا زمینه و زمانهی هنر امروزی را توصیف میکند عامتر است. به معنی این که یافتن این نقطهی میانی، تعیین فاصله با این وضعیت بینابینی اگر نه تنها پرسش اصلی دستکم یکی از پرسشهای اصلی است. همه ناگزیراند به آن بیاندیشند حتا ناخودآگاه و حتا اگر سرانجام به آن پشت کنند. پس اکنون هر اثر هنری، هر سبک یا شیوه یا نحله به اعتبار رهیافتاش در برابر این مِهین مساله است که جایگاه مییابد.
* این عبارت را از دوست دانشورم محمدرضا فیاض وام گرفتهام.
نویز
۱ نظر