با این همه، نویسنده در گفتوگوهایی که با بسیاری از موسیقیدانان، (از حرفهای های اهل صحنه تا چهرههای جدی دانشگاهی) درباره موسیقیدرمانی داشته است، استقبال شورانگیزی از جانب آنان را مشاهده نکرده است، بیتردید، دوری فضاهای کار و تجربه موسیقیدانان از پزشکان و نداشتن فضای مشترک برای تبادل افکار و عقاید و دستاوردها، «حیاتی نبودن» و جدی گرفته نشدنِ موسیقیدرمانی برای موسیقیدانان را نیز نباید از چشم دور داشت. اما یکی از چهرههای جدی پژوهش در موسیقی، نظری دیگر دارد.
به نظر این پژوهشگر، موسیقی درمانی اساساً رویکردی بیشتر ایدهآل است تا رئال، و ریشه در پوزیتیویسم و رویکردهای مربوط بدان دارد؛ و نیز شاید ریشه در «کمّی ـ گرا» کردن هر شاخهای از معارف و هنرها که در ذات خود کمیتگرا نیستند و عملاً با پارامترهای بسیار متعدد و متغیری سروکار دارند. پارامترهایی وابسته به شرایط بسیار، بسی پیچیدهتر از آن حدی که بتوان در چهارچوب فرمولهای درسی و یا تجربیات بالینی، آنها را خلاصه کرد و تعمیم داد. این نظر، اگر کاملاً قابل پذیرش نباشد، کاملاً هم قابل رد و طرد نیست و باب بحث و گفتوگویی بسیار جدی را میتواند بگشاید.
در طب قدیم ایران، موسیقی (یا بهاصطلاح همان زمان «علمِ تألیفِ نِغَم») جایی درخور و شایسته دارد. اطبای قدیم اکثراً با موسیقی علمی و موسیقی عملی آشنا بودند و در بسیاری رسالات آمده که طبیب باید نبضشناس و ضربشناس باشد و از روی نظام ضرب و وزن نبض، رد پای بیماریهای گوناگون را تشخیص دهد. مسلماً تربیت علمی دانشمندان قدیم با اهداف متفاوتی نسبت به اهداف امروزی (در امر آموزش) انجام میشد. قدما هنگام تحصیل، از کلیات هر علم زمینههای لازم را میآموختند و بهاصطلاح جامعالاطراف بودند.
سیر تحصیلی آنان از علوم منقول به معقول میرسید و معجونی بود از ادبیات، کلام، فلسفه، حکمت، فقه، نجوم، ریاضیات و هندسه، موسیقی و… بالاخره رشتهای که بهعنوان تخصص اصلی برمیگزیدند. نمونه «این نوع تربیت علمی» را در رساله «احصاءالعلوم» و یا رساله «جامعالعلوم ستینی» و بسیاری رسالات مشابه از این دست میتوان دید و خواند. از این رو، جای موسیقی در بسیاری از رسالات طبی قدیم، قابل تشخیص است. از جمله رساله «تقویمالصحه» (به کوشش مرحوم حسین خدیو جم) و همین رساله «معرفهالعروق» (رگشناسی) که کتابی نایاب است.
نگارنده، کتابشناسی نسبتاً جامعی از مقولات موسیقایی در رسالات طبی قدیم را جمع کرده (اعم از نسخههای چاپی یا خطی) که شاید از این طریق بتواند به گوشه کوچکی از گستردگیهای علمی ـ هنری دنیای ایرانیان قدیم، راهی اندک بگشاید.
چهارچوب اصلی مباحث موسیقایی در تمام این رسالات، تقریباً مشترک است و نشان میدهد که دانشمندان هنرشناس آن زمان با همان مصالح علمی دوره خود توانسته بودند از طریق پژوهش و تجربه، نوعی وحدت نظری را حاصل کنند. وحدت نظریای که مسلماً بر کارکردهای عملی طب در دوران قدیم، تأثیر مثبت فراوانی داشته است.
۱ نظر