پرویز مشکاتیان در شهریور ۱۳۸۸ در ۵۴ سالگی درگذشت. پرویز مشکاتیان سنتور نواز و آهنگساز سنتی که پایان شهوریور امسال پنج سال از درگذشت او میگذرد، یکی از پایمردان جامعه موسیقی ایران در دوره بحران به شمار میرود. او و چند تن دیگر از همتایان او، در تاریک ترین دوره تاریخ موسیقی ایران از هر روش و رفتار ممکن بهره گرفتند تا از قطع جریان موسیقی جلوگیری کنند.
در سال های نخست پس از انقلاب که بسیاری از کلاس ها و هنرستانهای موسیقی بسته شد و کما بیش تا پایان دهه شصت این مخالفت داشت، غالبا گمان می رفت موسیقی ایران تا چند سال بعد یک هنر منقرض به شمار خواهد رفت. ولی در پس آن دیوار بلند سکوت، جوانانی ایستاده بودند که آرام آرام زمینه خیزشی همگانی را فراهم می آورند.
پرویز مشکاتیان یکی از آنان بود که در آغاز با نهایت احتیاط با چند سرود پر هیجان سر برآورد و گام به گام در راه رهایی موسیقی از بحران پیش رفت. چیزی نگذشت که فرصتی یافت که در «بیداد» سکوت محتاطانه خود را به فریاد تبدیل کند.
او در سال های بحران هیچ گاه امید خود را به آینده از دست نداد. در اثر پایداری های او و همتایانش موسیقی ایران نه تنها به مسیر اصلی خود بازگشت که فرصتی نیز برای نوآوری به دست آورد.
سه چهار سالی پس از کاسته شدن از محدودیت ها دیدار و گفتگویی با مشکاتیان داشتم. او بر این باور بود که موسیقی آینده پُر و پیمان تر از گذشته در راه است.
مشکاتیان موسیقی ایران را با وجود همه زخم هایی که خورده بود و محدودیت هایی که تحمل کرده بود در راه تکامل می دید. وجود دوره های اختناق را هم جزیی از فرایند تکامل می کرد: «من با توجه به حرکتی که موسیقی امروز ایران به سوی تکامل دارد و در همه زمینه ها از نواختن و ساختن گرفته تا کتابت و نقد و تدوین فعال شده است، دلم خیلی برای آینده روشن است.»
مشکاتیان موسیقی ایران را در همه تاریخ درگیر با باید و نباید ها می دید. ولی معتقد بود که این موسیقی همیشه در برابر دشمنان خود متناسب با شرایط زمان مقاومت کرده است، چون می خواسته خودش را نگاه دارد.
مشکاتیان با تاکید بر آمار، وضعیت امیدوار کننده موسیقی را در ایران امروز تصویر می کرد: «هنرستان های موسیقی پر از هنرجوست…استقبال از کلاس ها فوق العاده است. ۱۵۰ هزار هنرجو در تهران به تحصیل مشغولند، در اصفهان نزدیک به ۱۵ هزار نفر… کمتر خانه ای را می توان پیدا کرد که حداقل یک ساز موسیقی در آن نباشد… وضعیت طوری شده که کمبود ساز پیش آمده. هر کس بخواهد شروع کند باید ماه ها در انتظار ساز بماند.»
مشکاتیان این تقاضای روز افزون موسیقی را زندگیساز می دانست: «تقاضایی که اگر به موانع جدی برخورد نکند حجم عرضه را به شکل چشم گیری بالا خواهد برد. حالا پس از بیست سال که از برگزاری گفتگو می گذرد تحقق پیش بینی او را می توانیم گواهی کنیم. با همه محدودیت های هنوز موجود و دشمنی هایی که با اهل موسیقی می ورزند، فعالیت آن ها به شدت افزایش یافته و هر هفته و هر ماه در درون و برونمرز سی دی های تازه ای به بازار می آید و نشان می دهد جوش و خروش موسیقی فضاهای بیشتری را برای ترویج و اشاعه پیدا کرده است.»
در این جا سخن از ارزشهای موسیقایی نیست. صحبت از تمایل و گرایش به موسیقی، به ویژه در میان جوانان است. پیش آمدن همین موقعیت ممتاز بود که مشکاتیان را به آینده خوشبین می ساخت.
مشکاتیان می گفت که در عین آن که دلش برای آینده موسیقی ایران روشن است، یک نگرانی بزرگ نیز دارد: «مبادا این تحول پدید آمده شتاب نامناسب پیدا کند. چون می تواند همه رشته ها را پنبه کند. شتاب بیش از حد هرج و مرجی در پی می آورد که به آسانی قابل مهار کردن نیست.»
از او در مورد همتایانش پرسیدم.
«علیزاده سال هاست به کار مشغول است و نگرش اجتماعی و موسیقایی خود را حفظ کرده است. لطفی هم در این راه خیلی زحمت کشیده ولی نتیجه کارش مثل علیزاده شسته و رفته نیست. او بیشتر به سنت متمایل است تا بدعت. بعد باید از کسانی چون محمد رضا درویشی، هوشنگ کامکار و کامبیز روشن روان یاد کرد که همه کوشیده اند به راه درست بروند.»
مشکاتیان از یک سو انتقادی به سنت گرایان داشت که دست از سر سنت خالص بر نمی دارند: «اگر قرار باشد سنت خالص را شب و روز به یک شکل اجرا کنیم، دیگر نیازی به تلاش شبانه روزی آهنگسازان نداریم. یک نفر کافی خواهد بود برای تغذیه کل جامعه.»
او از طرف دیگر نوآوران افراطی را نیز مورد انتقاد قرار می داد: «این ها برای آن که بگویند نوآوری کرده اند همه شکل و قالب کار را به هم می ریزند و به محتوا کم تر می اندیشند.»
bbc.com
۱ نظر