در موارد دیگر هم، زمانی که چهره هنری خاصی از سوی مرجعیتی خارجی چون دولت فرانسه برای دریافت نشان انتخاب می شود هم برخوردی دوگانه و متضاد شامل حال این چهره های هنری می شود. لذا در عین حال که افتخارآفرینی برای هر شهروندی آرزو است، محقق شدن آن برای برخی از چهره های هنری در کنار برخی حلاوت ها، کابوسی را به همراه می آورد که تا سال ها ادامه می یابد. از دیگر سوی، طبق قوانین بین المللی در حوزه پخش سراسری و مقررات وضع شده توسط یونسکو در راستای تنوع فرهنگی، کشورها باید برای برخی از حوزه ها سوبسید قائل شوند. برای همین هم در کشورهای اروپایی شاهد برگزاری انواع فستیوال های هنری با دعوت از هنرمندان کشورهای مختلف جهان هستیم.
موسیقی ایرانی و برندسازی
علی رغم اینکه طبق اسناد و تاب های معتبر انتوموزیکولوژی، ایران از معدود کشورهای صاحب موسیقی کلاسیک است، اما اتفاقی که برای موسیقی هندی افتاده برای موسیقی ایران نیفتاده است. آن اتفاق چیزی مشابه برندسازی است؛ یعنی مردم با شنیدن موسیقی ما همان طور که درباره موسیقی هندی می توانند حداقل تشخیص بدهند که اصالت موسیقی هندی است یا از سازهای هندی در موسیقی استفاده شده، در حد ابتدایی از موسیقی ما هم بااطلاع باشند؛ اتفاقی که می تواند ارزش افزوده بسیاری برای موسیقی ما، اشاعه فرهنگ و موسیقی ناب ما و چرخه اقتصادی موسیقی ما و چه بسا حوزه های دیگری چون صنعت توریسم شود.
جالب اینجا است که در دهه ۷۰ میلادی و در زمانی که تلفیق و ساختارشکنی از فرمول های کاربردی بسیاری از ژانرهای موسیقی عامه پسند بود، از سازهای ایرانی مثل تار، سنتور و سه تار در مشهورترین آثار موسیقی پاپ و راک استفاده شده و این اتفاق حتی به صورت خودجوش از طریق تمایل نوازندگان انگلیسی و آمریکایی رخ داده است. از سوی دیگر در دهه ۸۰ و زمان آغاز ورود فناوری دیجیتال به صنعت موسیقی و بعد از آن دهه ۹۰ چند تن از بهترین نوازندگان ایرانی، برای نمونه برداری دیجیتال از سازهای ایرانی فراخوانده شده اند.
در کنار این اقدام ها، بسیاری از چهره های سرشناس موسیقی ایرانی، از مدت ها پیش فعالیت های مستمری در برگزاری و اجرای کنسرت در خارج از کشور داشته اند. حتی پیش از تمام این وقایع، بسیاری از بزرگان موسیقی از سبک ها و کشورهای مختلف از ایران بازدید کرده و تحت تاثیر هنر ایرانی قرار گرفته اند که ازجمله مهم ترین این چهره ها می توان از «دوک الینگنتون»، آهنگ ساز موسیقی جَز و از مهم ترین و پرکارترین آهنگ سازان موسیقی مردمی قرن بیستم نام برد.
تحصیل دانشجویان ایرانی در کشورهای خارجی هم خود از پدیده هایی است که می تواند سبب اشاعه فرهنگ و هنر ما باشد نیز در ابعاد و اندازه درخور توجهی اتفاق می افتد. با وجود این موسیقی ما آن چنان که سزاوارش است، در جهان شناخته شده نیست. به همین دلیل هم هست که شاید ناخواسته در برابر موفقیت های فردی هنرمندان کشورمان، انتظار داریم تا آنان سفیر ما در اشاعه فرهنگ و هنرمان باشند.
ایران از معدود کشورهای صاحب موسیقی کلاسیک خودش است اما ؛ متاسفانه با تعصب ورزیدن به ردیف جلوی رشد این موسیقی گرفته می شود.
ردیف شامل آهنگ های بسیاری است اما اینکه فقط همین آهنگ ها را مدام تکرار کنیم به اصول ریتم و مد این آهنگ ها احاطه پیدا نمی کنیم بلکه تنها مقلد می شویم. با مطالعه و تمرین اصولی مخصوص آنها می توان بر این اصول احاطه پیدا کرده و در بند ردیف و دستگاه نبود. خدا را شکر جریانی راه افتاده با آلبوم های عجملر و سرخانه و … به اصول پیشین این موسیقی دارد توجه می شود. امیدوارم این جریان ادامه پیدا کند چون به نفع موسیقی ماست برعکس ردیف که دورانش خیلی وقت است گذشته حتی در دوران اوجش هم چیز زیادی برای مملکت ما نداشت. البته فایده ردیف در همین حلقه اتصالی اش بود که محققان به موسیقی قدیم پی بردند ولی الان دیگر ردیف زدن فایده ای ندارد و به قول استاد کسائی به درد موزه می خورد.