بنابراین، آنچه به نظر هرمز فرهت نقطهضعف برنامهی گلها بود، یعنی تقدم شعر بر موسیقی و توجهِ زیاده به آن، در نظر تجویدی و، تا حدّی، خالقی نقطهی قوتِ گلهاست.
سومین پاسخدهنده جواد معروفی است. معروفی نیز، چون تجویدی و خالقی، از نوازندگان و آهنگسازان برنامهی گلهاست. پاسخهای او حتی، در مقایسه با پاسخهای خالقی و تجویدی، تحسینآمیزتر است.
او اعتقاد دارد که برنامهی گلها «بهترین برنامه است که موسیقی اصیل ایرانی را برای شنوندگان عرضه میدارد» و هرکدام از بخشهایش (مثل گلهای رنگارنگ، برگ سبز و گلهای صحرایی)، «با بهترین سلیقه و زحمات فوقالعاده تهیه میگردد» (همان: ۲۸).
به بیان او، نوازندگانِ ارکسترِ جدید و بزرگِ برنامههای گلها «از بهترین دیپلمههای موسیقی» هستند. او در نهایت از «زحمات شبانهروزی»ِ پیرنیا یاد میکند و جایگاه گلها را مدیون تشویقهای او میداند (همان).
علاوه بر این سه نفر، که هر سه، هم نوازنده بودند و هم از دستاندرکاران خود برنامه، ساسان سپنتا نیز به سؤالهای موزیک ایران دربارهی برنامهی گلها پاسخ گفته است. پاسخهای او، در مقایسه با پاسخ سه نفرِ پیشین، دقیقتر، فنیتر و البته نقادانهتر است.
متن او نیز با بیان تاریخچهای کوتاه از برنامه آغاز میشود و سپس به ارزیابی آن میپردازد. او نقطهی تمایز گلها نسبت به سایر برنامههای رادیو را خالیبودن آن از «انحرافاتِ سایر برنامههای موسیقیِ رادیو» و دور بودنش از «هذیانهای ناهنجار»ِ سایر برنامههای رادیو میداند.
دیگر مواردی که در نظر سپنتا از نقاط قوت گلها هستند، یکی نحوهی اجرای دکلماسیونهای برنامه و دیگری هارمُنیزه شدنِ ساختههای جدیدترِ ارکستر هستند. اما، گذشته از اینها، آنچه مد نظر نوشتهی حاضر است انتقادهای (داوری از موضعِ منفیِ) سپنتا دربارهی برنامهی گلها هستند.
اولین ایراد او بر برنامههای گلها دربارهی تکنوازیهای آن است:
در بعضی برنامهها، گاهی قطعاتِ سُلو بیش از حدِّ مطلوب طول میکشد. شک نیست گوشهایی که بهتدریج به قطعاتِ تنظیمشده با همآهنگی عادت میکند دیگر از شنیدن قطعات مونوتونیِ یکنواختِ مطول خسته میشود. بهجاست هرگاه، در بین بیست دقیقه سازِ سُلو، چند دقیقه قطعه تنظیمیِ متناسبی را ارکستر اجرا کند. گاهی نیز در انتخاب سازها خوشسلیقگی به کار نمیرود. مثلاً بارها شنیدهام که پیانو و ضرب هر دو قطعاتی را با هم اجرا [میکنند] و ضرب نیز تقلید از ملودی پیانو کرده است. چقدر خوب است هرگاه منظور بداههنوازیِ دو ساز باشد، تناسب نیز رعایت شود؛ مثلاً با پیانو ساز کششی مانند ویلن را انتخاب کنند. ( سپنتا۱۳۴۰: ۱۷)
بخشی از نقد او، آنجا که به یکنواختیِ تکنوازیها معطوف است، شبیه به بخشی از نقد فرهت و همچنین نوشته پیشین خود او در نقدِ موسیقیِ رادیو است. موضع او مانندِ نوشتهی پیشیناش اصلاحگرانه است، نه انقلابی. او راهحلهایی عینی برای آنچه که در نظرش جزو مشکلاتِ برنامهی گلهاست ارائه میدهد.
۱ نظر