نوشتار پیشِرو، گُذر و گُذاری مختصر را درخصوص نظامِ نشانه- معناها در موسیقی دستگاهی ایران خواهد داشت و از این روی، واکاوی مفهومِ نشانهشناسی، ناگزیر و لاجرم مینماید. این جُستارِ نوشتاری درصدد است اثبات نماید که فرهنگ – بهطوراعم – و موسیقی – بهطور اخص – با رویکرد نشانهشناختی قابل توصیف، تفسیر و تأویل بوده و اندیشمندان، مفسران، تحلیلگران و محققانِ عرصهی فرهنگهای موسیقی، با دگراندیشی درخصوصِ مفاهیم نشانهشناختی (Semiotics) – و همچنین، معناشناختی (Semantics) و پیامشناختی – میتوانند رهسویههای توصیفی، تفسیری و تأویلی خود را در عرصههای اندیشهای، تفسیری، تحلیلی و یا تحقیقی، نظامندتر و هدفمندانهتر بهپیش برند.
مقدمه. کوتاه در بابِ نشانهشناسی موسیقی
«نشانهشناسی»، از علوم بینارشتهای بوده و نگرش آکادمیک و علمی درخصوص آن، فقط چندین دهه قدمت داد. ولی بایستی توجه داشت که در حکمت، ادب و هنرِ ایرانی، نظام نشانهها سبقت مدیدی را داراست و از آن جمله ایجاز و اختصار [گویی یا نویسی] است که گوینده یا نویسنده، موجز و مختصر، بهبیان مطلب پرداخته و تو در تو یا در لفافه و یا دراصطلاح، در «پرده» سخن میگوید و یا مینگارد.
بهزعم راقم این سطور، میراثِ تفسیر یا تأویلِ حکمی، ادبی و هنری ما ایرانیان از دیربازِ تاریخ تا بهقرن پیشِرو (سدهی ۱۴۰۰ خورشیدی)، بر مبنای نظام نشانهها بوده و البته این ایجاز و اختصار، حایز دلایلی هم بوده که از بحث این نوشتار خارج است.
کلیات و نظریاتِ عرصهی نشانهشناسی خود حایز مطالعاتی مجزا است ولی آنچیز که در ساحتِ کاربردی و کارکردی در حوزه موسیقی دلالت مییابد این است که «محققان و نشانهشناسان مختلف براساس تئوریها و دیدگاههای متعارف و رایج در نشانهشناسی بهبررسی موسیقی پراختهاند و البته در کنار همهی آنها محدودیتهای نظری و اعمال نظریه درتحلیلهای نشانهشناختی موسیقی نیز مورد تأکید و توجه است. چرا که در این نوع از نشانهشناسی، تحمیل و یا کاربرد هرگونه نظریه و پارادایم برای تحلیل موسیقی میسر نیست و بههمان نسبت هم تفسیر و رفتن بهسمت تحلیلهای فلسفی در جهت تبیین دلالتهای ضمنی متن موسیقی نیز نمیتواند توجیهی برای نشانهشناسی موسیقی باشد.
هر چند باید بهاین نکته توجه کرد که امروز نشانهشناسی با سایر علوم و شاخهها تلاقی پیدا کرده است و توامان از دادههای رشتههای گوناگون مانند پدیدارشناسی بهره میگیرد. با این وجود، برمبنای الگوهای نظری و روش، وجه تمایزش را نیز حفظ میکند». (رشیدی، ۱۳۹۳: ۱۳۸)
اینکه رهیافتی چون نشانهشناسی که – بیشتر – بومیِ عرصهی زبانشناسی است «چگونه از فراسوی زبانشناسی و سپس نشانهشناسی مورد توجه نشانهشناسان و محققان موسیقی قرار گرفته … ، براساس ملاحظات نظری و طرح دیدگاههای موجود و معرفی فعالیتهای نشانهشناسیِ موسیقیِ محققان مختلف ... مانند ساختارگرایی متقدم و متاخر فرانسوی که امروزه با نام نشانهشناسی مکتب پاریس مطرح است و همچنین [همراه با] رویکردهای تحلیل بینامتنی، نشانهشناسی فرهنگی و در مجموع دیدگاههای انگلوساکسونی در نشانهشناسی موسیقی … »، مورد بحث و آزمون است. (همان: ۱۳۹- ۱۳۸)
نظام نشانهها در موسیقی، مبتنی بر متنی موسیقایی بوده که بهعنوان «یک نظام نشانهای شنیداری و چندوجهی» (همان: ۱۳۷) تلقی میگردد. «از سویی دیگر موسیقی از جهاتی با سایر نظامهای نشانهای مانند ادبیات، سینما، تئاتر و نقاشی متفاوت است و این تفاوت بیشتر مربوط بهارتباط موسیقی با قواعد زبان و علم زبانشناختی و نیز وجه انتزاعی آن بهعنوان متن شنیداری است بهویژه در وضعیتی که با موسیقی ناب و یا موسیقی محض مواجه هستیم، یعنی موسیقیای که بههیچ متن دیگری وابسته نیست». (همان: ۱۳۸- ۱۳۷)
۱ نظر