در این مقاله بر خلاف بسیاری از بررسی های صورت گرفته در مورد سبک مینیمال، هدف نه تجزیهوتحلیل تخصصی قطعات مینیمال است نه مطالعه تکنیک های آهنگسازی و احیانا رسیدن به دستهبندی های جدید، بلکه سعی شده است تا با جمعآوری تکنیک های نوازندگی سازهای زهی به وجود ارتباطی که احیانا بین این نوع تکنیک ها با فرم آهنگسازی قطعات مینیمال وجود دارد، پرداخته شود.
در این میان تا زمان ارائه این مقاله کار جدی به شکل دستهبندیشده در رابطه با خانواده سازهای زهی ثبتنشده است، اما لازم به ذکر است که مشابه این تحقیق در سال ۲۰۱۱ بهعنوان پایاننامه مقطع فوقلیسانس در دانشگاه ویکتوریای کانادا برای ساز فلوت صورت گرفته است (Bakker,2011) و در همان سال یک مقاله پژوهشی در استرالیا برای ساز گیتار در شبکه مجازی یافت شده است که همزمان با معرفی کاربرد بعضی از تکنیکهای آهنگسازی مینیمال در آن سازها به تکنیک های نوازندگی که به معرفی فرم آهنگسازی مورد نظر می پردازند اشارهای شده است (Branson, 2011).
در فرصت مقاله حاضر سعی شده است تا با بررسی نمونههای موجود به جمعآوری و سپس معرفی بخشی از تکنیک های نوازندگی سازهای زهی که در ارتباط با فرم آهنگسازی قطعات مینیمال بهکاررفته است، پرداخته و در انتها به کاربرد جمعآوری اینگونه تکنیکها برای آهنگسازان و نوازندگان اشاره ای خواهد شد.
ویژگیهای کلی موسیقی مینیمال
درزمینه موسیقی مینیمال آنچه نظر پژوهشگران را به خود جلب کرده است، بیشتر زمینه های تاریخی، چگونگی و چرایی پیدایش این سبک، تاریخچه پیشگامان و آهنگسازان تأثیرگذار آن مانند لامونت یانگ (La Monte Young)، تری رایلی (Terry Riley)، استیو رایش (Steve Riech) و فیلیپ گلس (Philip Glass) و تکنیک های آهنگسازی آنها بهعنوان اصول پایه و اولیه این سبک است.
در کنار این مباحث بسیاری از پژوهشگران با بررسی تکنیک های متعدد آهنگسازی مینیمال به طبقه بندی اینگونه تکنیک ها پرداخته و در بعضی موارد وارد جزئیات بیشتری شده، به بررسی و جداسازی تکنیک های آهنگسازی بهصورت تخصصی و برای یک ساز تنها بهطور مثال گیتار پرداخته اند.
همچنین می توان به پژوهش هایی که منجر به دسته بندی آهنگسازان مینیمال بر اساس نوع نگاهی که این افراد به ساختار و عناصر موسیقیایی داشته اند، اشاره کرد. بهطور مثال آهنگسازانی که به عناصر اولیه موسیقی یعنی صدا و ریتم اهمیت بیشتری می دادند مانند لامونت یانگ، تری رایلی، استیو رایش و فیلیپ گلس و بعدها جان آدامز (John Adams)، دسته بعدی آهنگسازانی چون آروو پرت (Arvo part)، هنریک گورسکی (Henryk Gorecki) و جان تاونر (John Tavener) علاوه بر سادگی، رجعتی به فضای موسیقی مقدس کلیسایی قرونوسطا و رنسانس داشتند به همین دلیل جزو مینیمالیستهای مقدس دسته بندی شدند و در نهایت مینیمالیست هایی چون ویم مرتنز (Wim Mertens)، جو کاتلر (Joe Cutler)، نایجل وستلک (Nigel Westlake) و سیمون تن هولت (Simon Ten Holt) با توجه به نگاهی جدیدتر و به کار بردن احساس بهعنوان یکی از عناصر بیانی در این نوع موسیقی در گروه مینیمالیستهای معاصر قرار گرفتند.
۱ نظر