کتاب
بعد از چند سالی که مرکز عملاً از هم پاشید و هر کدام از ما به گوشهای از ایران و جهان رفتیم، رضوی در شیراز با مشکلات زندگی ساخت و این امانت را هم با تدریس و تکرار حفظ کرد تا اینکه دست روزگار دوباره ما را کنار هم قرار داد. آرمانهای عهد جوانی زنده شد و همه نیرویمان را صرف کردیم که این امانت را به بهترین شکلی که میتوانستیم عرضه کنیم. رضوی از جانمایه میگذاشت. شاید بیش از بیست بار گوشه حصار در چهارگاه را خواند تا یکی از آنها به دلش خوش آمد. مجموعه این ضبطها هماکنون وجود دارد و شاهد تلاشهای ما و عشق رضوی به ضبط این گوشه ها در بهترین شکل است.
۲- استاد داریوش طلایی، در مورد خود سکوت میکند و با طفره رفتن مدام، هر راهی برای بازگویی نقش خود در شکلگیری این مجموعه را میبندد. تلخیهای این چند سال اخیر، او را در این زمینه که از خود بگوید، محتاط کرده است. با اینحال یادداشتهای من از سال ۱۳۸۰ به کمک میآیند؛ داریوش طلایی، طراح اصلی و سرپرست هنری و حتی فنی این مجموعه است و جای انکار ندارد. طی ساعتها کار، او این همه ساعت نوارهای ضبطشده را در یک استودیوی ممتاز در پاریس، ادیت کرده و به تکتک لحظههای آن، چه هنگام ضبط و چه اجرا، نظارت فنی و هنری داشته است.
۳- در تاریخ موسیقی معاصر ایران، ضبط ردیفهای کلاسیک و تدوینیافته، همیشه با مشکلات خاص خود همراه بوده است. روایتهای بیعیب و کمعیب، زیاد نیستند و بعضی روایتها با همه ارزشهای فردی هنرمند مجری آن، نمیتوانند متن آموزشی معتبری باشند بلکه بیشتر اثر هنری و شخصی هستند نظیر آلبوم استاد ادیب خوانساری همراه با تار ابراهیم سرخوش. ردیف، کار تفننی اواخر عمر هنرمند نیست. کار یک عمر او باید باشد تا محصول معتبری بدهد. استاد طلایی با صراحت میگوید: «ردیف، بداهه نیست، بلکه بازگویی مو به موی یک متن مرجع با حفظ امانت و نیز حفظ روحیه هنری است.»
استاد اضافه میکند: «ردیف و انتشار آن در قالب سیدی و متن آموزشی، به این معنی نیست که باید خشک و فاقد روح موسیقی باشد. ردیف فرازی و ردیفخوانی نیز روح و شاعرانگی موسیقایی خاص خودش را دارد. با این مشخصه که مقید به عوامل متعددی است و جمع آن قوانین با احساس فردی، کار مشکلی است.»
این نکته هم شایان توجه است که نه فقط ردیف آوازی بلکه برنامه آوازی، هرچند که قائم به خواننده است ولی حضور یک استاد نوازنده که ساز پردهدار و با کوک دقیق را بنوازد، در هدایت فنی و هنری خواننده آواز، نقش انکارناپذیر دارد.
نمونههای تاریخی متعددی برای این میتوان آورد: همکاری درویشخان با سیدحسین طاهرزاده، مرتضی نیداود با قمرالملوک وزیری، علینقی و وزیری با روحانگیز، لطفالله مجد و بنان، آقاحسینقلی و سیداحمدخان، جلیل شهناز با تاج اصفهانی، علیاکبر شهنازی و غلامحسین بیکخانی با اقبال آذر و محمدرضا لطفی با محمدرضا شجریان. جالب اینکه همگی آنها نوازنده تار بودهاند، جز یک مورد استثنا؛ ادیب خوانساری که کمال هنری خود را در همراهی با پیانوی خوشکوک و پرطنین مرتضی محجوبی میدانست.
۱ نظر