نوروزیخوانی در این سرزمین رسمی کهن و شیرین بود که واپسین نشانههای آن را هنوز در فرهنگهای بومی شمال ایران می توان یافت. نوروزخوانان، پیامآوران بهار بودند، با ترانه و نغمه، همراه با نمادها و نشانههایی مثل آب و سبزه و نقل عید. از مراسم استقبال نوروز، در شهرهای بزرگ ایران به ویژه در تهران، اثری نیست به جز حاجی فیروزهای بینوایی که نشانهی آخرین نفسهای حیات یک فرهنگ و یک طریقه زیستن قدیم ایرانیاند.
تغییر طرز نگاه به انسان و جهان، زیر و رو شدن آن نوع زندگی و جلوههای گوناگون آن، از جمله آداب و رسوم رایج در جامعه را در پی داشته است.
ترانههایی که جلوهی شنیداری رسم و آیین زمان و مکان خود بودند، از میان رفتند و همراه این نابودی، راویان و مبلغین این روح جمعی هم نابود شدند. توجه جامعه محدود شد به تک روایتهایی که به عنوان ترانههای نوروزی، متناسب با روحیه جدید زندگی شهری و برداشتی نو از نغمه و کلام ساخته، از رادیو و بعدها تلویزیون پخش میشد و در گوش و هوش تهران نشینان سالهای بعد از جنگ جهانی دوم مینشست.
از اولین و دلنشینترین ترانههای نوروزی این دست با بیش از شصت سال ماندگاری، «آمد نوبهار» با آهنگسازی مهدی خالدی و ترانه اسماعیل نواب صفا است.
اما ترانه های نوروزی، روایت استاد زنده یاد اسماعیل مهرتاش و با اجرای هنرمند خوشخوان، محمد منتشری از شاگردان برگزیده کلاس آواز استاد مهرتاش از نوع آثاری نیست که در نیم قرن گذشته، حافظهها و آرشیوها را انباشته است. ترانههایی که خاطره جمعی ما دیر زمانی است آنها را از یاد برده است.
ترانههایی که هنگام نوروز، نه از بلندگوی رادیو، از جنجره انسانی بیرون میآمد و در آسمان آرام تهران میپیچید. دلآوازهایی که از گلوی مطربان روحوضی، فروشندگان دوره گرد، موذنان، چاووشیخوانان و مولودیخوانان، درویشان و متکدیان برمیآمد و گوش شهر را میانباشت در سالهای شتاب برای نوسازی و فراموشی و خرید و مصرف، در چشم محققان و موسیقیشناسان بیقدر آمد و جای نیافت که در حلقه نواری ضبط و نگهداری شود.
زنده یاد مهرتاش که در سالهای اوایل قرن شمسی حاضر، دوستش سید جواد بدیع زاده را به خواندن پاره ای از ترانه های مردمی مثل «زالزالک»،«یکی یه پول خروس» و… و ضبط آنها در صفحهی گرامافون تشویق کرده بود،چهار دهه بعد از آن، تعدادی از آثار خود را در قالب این نوع ترانه و با مضامینی کاملاً مرتبط با زندگی روزمره مردم بازسازی کرد و برنامهای تلویزیونی در اوایل دهه ۵۰ از آن تهیه و پخش شد.
برنامه حاصل ذوق و هنر استاد مهرتاش در موسیقی، ترانه و نمایش بود و خوانندگان بزرگ دوران که همگی عضو جامعه باربد و از شاگردان استاد بودند و در آن حضور داشتند. من جمله محمدرضا شجریان که قطعهی «کلید و قفل» را در آن برنامه اجرا کرد.
آن سالها کمتر کسی فکر میکرد که این نوع ترانه ارزش خاصی داشته باشد، حتی کم نبودند کسانی که بدان ها با تمسخر و تحقیر نگاه میکردند، اما حالا با گذشت زمان و دور شدن از هیجان و التهابات آنی، این آثار نیز در نوع خود برای اهل تحقیق در سنت ترانه سازی شهری ایران – گرایش تهران – اهمیت و اعتبار دارند.
همکاری بزرگان شعر کلاسیک و ادبیات عامه از جمله زنده یادان غلامرضا روحانی و ابوالقاسم حالت با مرحوم مهرتاش، حجتی است بر اهمیت موضوع از آغار کار.
پس از حادثه آتش سوزی سال ۵۸ در محل جامعهی باربد و از بین رفتن تمامی تالیفات ثبت و ضبط شده و مستندات گردآوری شده، نسخ دستنویس نمایشنامهها، پیش پردهها، ترانهها، صفحات گرامافون، لباسها و..، مدرکی در دست نیست تا به درستی مشخص شود که آهنگ ترانه ها گردآوری استاد از فرهنگ توده است یا به تمامی محصول ذوق و هنر وی.
هرچند که این موضوع اهمیت زیادی ندارند چرا که دست آخر خود این ترانههاست که باید شنیده شود، اما به روشنی ذوق سرشار زنده یاد مهرتاش در این آثار مشهود جاری است. هنرمندی که ماده خام کار خود را از بطن جامعه میگرفت و به ذوق خود بدان شکل میداد. عشقی که به هنر و فرهنگ زادگاهش داشت، ضامن ماندگاری نام و آثار او در تاریخ موسیقی ایران شده است.
۱ نظر