عدم پژوهشهای جدی در موسیقی آیینی، منبعث از نگاه تحقیرآمیز به موسیقی در طی قرنها و معلول میراث نگاهی است که مدیریت فرهنگی و هنری به این حوزهی فرهنگی روا داشتهاند.
نقل کردهاند یکی از مسوولان رده بالای وزارت فرهنگ و هنر وقت که با محمد رضا پهلوی نیز نسبت فامیلی داشت، اعتبارات کلانی را صرف ارکسترهای بزرگ و شخصیتهای پرزرق و برق میکرد، اما زمانی که به او گفتند، بر روی موسیقی آیینی ایران نیز فعالیتهایی انجام بده، در جواب گفت مگر موسیقی ایران جز سرنا و دهل چیزی هم دارد؟! این درکی است که وزیر فرهنگ و هنر وقت نسبت به موسیقی کشور داشت و در حالی که بر روی گنجی از میراث فرهنگی نشسته بود، نسبت به ماهیت آن اطلاعی نداشت.
موسیقی آیینی ایرانی، نخستین بار توسط مستشرقان مورد توجه قرار گرفت، سالها نیز به طول انجامید تا این توجه به بازبینی برسد، به همین دلیل، آثار صوت و تصویری این موسیقی اندک بوده و تکثیر آن در جامعهی شهری برای ابعاد تجاری کشش ندارد، در روستاها نیز به دلیل فقر فرهنگی موجود، افراد به خصوص سنین زیر ۳۵ سال ترجیح میدهند آهنگهای لوس آنجلسی و پاپ صدا و سیما را گوش کنند.
مطالعهی موسیقی نواحی ایران به طوری جدی از دههی ۵۰ شروع شد و فوزیه مجد اولین کسی بود که با گروه خود در مناطق دور افتادهای از استانهای خراسان و سیستان و بلوچستان به پژوهش پرداخت و کارهایی را ضبط و ثبت کرد، بعد از او نیز محمدرضا درویشی پژوهشهایی را آغاز و آلبومهای زیادی را منتشر کرد.
دستاوردهای فرهنگی و هنری پیشینیان ما، از قبیل موسیقیهای نواحی و آیینی ارزشهای کهن را تداعی کرده و طرز تلقی اقوام گذشتهی ما را نشان میدهند، به همین دلیل پژوهشهای جامع در این زمینه هر چند که دیر شده، ولی هر چه ضبط و ثبت شود به نفع فرهنگ کشور خواهد بود.
پژوهش موسیقی کشور دچار مشکل بوده و اهمیت آن نیز برای مسوولان کشور مشخص نیست بنابراین ترکیب دو مبهم فوق، امر مبهمتری را پدید آورده و بودجهای در اختیار آن قرار نمیگیرد.
دولت با برخورداری از کارشناسان و پژوهشگران، وظیفهاش را به خوبی میداند، اما به هر دلیل مایل نیست که برای پژوهشهای موسیقایی بودجههایی را اختصاص دهد.
۱ نظر