اگر بخواهم از تجربۀ آن روز بگویم باید صفحات زیادی را به آن دیدار اختصاص دهم اما بهاختصار میگویم. ناصر چشمآذر آنقدر با خوشرویی و صمیمیت برخورد کرد که گویی به منزل یکی از دوستان قدیمیام رفته ام. از همان ابتدا بسیار جدی گفت بهجای القاب و الفاظ او را عمو ناصر صدا کنم. او برای ابراز عقیده و اظهار نظر، خود را فیلتر نمیکرد. آدم صریحی بود، خیلی خودمانی با مردم صحبت میکرد. از تعریف و تمجید خوشش نمیآمد. لحن تندی در مواجهه با برخی از افراد داشت و درعینحال بسیار بازیگوش بود. طنز بسیار زیرکانهای داشت و رفتارش غیرقابل پیشبینی بود.
از آنچه در ملاقات با او متوجه شدم این بود که او بسیار باهوش است. در زمانی که در منزلش بودم، چند تلفن به او شد و او هم به چند نفر تلفن کرد. با داریوش مهرجویی تماس گرفت که دستیارش پاسخ داد، چشمآذر میخواست به او بگوید فیلم «نارنجیپوش» را غیرمجاز تکثیر و روانۀ بازار کردهاند.
با ویگن داوودی صحبت کرد و چند تماس از شاگردانش را نیز جواب داد و یکی از تنظیمکنندههای نوظهور آن زمان هم که با ابراز احساسات زیادی به او تلفن کرد، چشمآذر گوشش به این تعریف و تمجیدها بدهکار نبود و بیاعتنا گذشت.
بیمهری
بعد از آن دیدار، سه نوشتۀ مختلف با قالبهای گزارش-مصاحبه از آنچه در خانهاش گذشته بود تهیه کردم و برای دو نشریه و یک روزنامه فرستادم که ماهنامهها آن را چاپ کردند ولی از روزنامه پیامی غیررسمی ازطریق یکی از دوستان خبرنگار به من دادند که چون آقای چشمآذر، «آقای چشمآذر» است، نمیتوانند مطلبی از ایشان منتشر کنند و علت را که جویا شدم پاسخ دادند به علت فعالیتهای ایشان با خوانندههای پاپ پیش از انقلاب آوردن، نام و انتشار هر مطلبی در مورد ایشان برایشان تبعاتی دارد.
ناصر چشمآذر پس از انقلاب مدتی به آمریکا رفت ولی دوباره به ایران بازگشت. متأسفانه در ایران او جزو گروه مغضوبین بود بنابراین پس از انقلاب، نتوانست وارد حیطۀ تخصصی خود یعنی موسیقی پاپ بشود، بهناچار او دو راه دیگر را پیش گرفت یعنی موسیقی بیکلام و موسیقی فیلم. در مواردی حتی در تیتراژ پایانی یکی از سریالهایی که او موسیقیاش را ساخته بود، نامی از او برده نشد!
رسانهها هم با او بیمهر بودند. بهجز تعداد انگشتشماری مصاحبه، آنهم از سوی برخی نشریات کمتیراژ، بهصورت جدی سراغی از گرفته نشد. بهیاد دارم درست مدتی پیش از ملاقاتی که با او داشتم، او به یک برنامۀ تلویزیونی و چند مصاحبۀ مطبوعاتی با او انجام شده بود ولی بااینوجود بازهم یکی از روزنامههای پرتیراژ و بهاصطلاح نوگرا از انتشار مصاحبۀ او خودداری کرد.
چشمآذر با چالشهای زیادی مواجه بود؛ بیمهری رسانهای و نیز بیمهری تهیهکنندگان و کسانی که به او موسیقی فیلم و سریال سفارش میدادند. وقتی نام او را بهعنوان خالق موسیقی فیلم در تیتراژ نیاوردند یا دستمزدش را پرداخت نکردند، او که مردی صریح بود با صدای بلند احقاق حق کرد اما او را به بداخلاقی متهم کردند.
در سال ۱۳۹۵ پس از نزدیک به ۴۰ سال برای اولینبار به او اجازه دادند تا تعدادی از آثارش را روی صحنه ببرد و بهواسطۀ همین رویداد و شاید هم درآمدی که میتوانست ایجاد کند، قدری محبوب رسانهها شد.
۱ نظر