پیرامون ویولوننوازی میرزاده
سید مجتبی میرزاده (۱۳۲۴ کرمانشاه، ۱۳۸۴ تهران) نوازنده، تنظیم کننده و آهنگساز را میتوان مظهری کامل از استعدادی درخشان و خودآموخته دانست. کودکی و نوجوانی او در منطقه ای از ایران طی شد که در آن سالها، بن بستی تیره و تار برای موسیقی و موسیقیدانان به حساب میآمد. فقر امکانات ابتدایی و عشق شعلهور به دانستن و نواختن، جز آموختگی و تاثیرپذیری از هرآنچه که میشنید، راهی پیش پای او نمیگذاشت.
همین موضوع در زندگی هنری او وسعت و تنوعی را سبب شد که نظیرش در هیچ موسیقیدان دیگری از نسل او، به این پایه از کیفیت و کمیت مشاهده نشده است. بحث و شرح دربارهی این تواناییهایم متنوع، خود فصلی از یک کتاب میتواند باشد.
ساز اول «میرزاده» ویولون بود. در سالهای کودکی و نوجوانی و اوایل میانسالی او، موسیقی شهری ایران، ویولون (و بعد از آن تار و پیانو) را به عنوان ساز اصلی و مهم میشناخت. تقریبا تمام نوازندگان و آهنگسازان مطرح در آن سالها، از ویولونستها بودند. گذشته از این، ویولون سازی است که به نوازنده امکان میدهد تقریبا هر نوع موسیقی را، به شرط مهارت و تا حدی تطبیق با امکانات فنی، با آن بنوازد.
میرزاده به هیچکدام از زمینه های مختلفی که در آن فعالیت میکرد، اهمیت و اعتباری بیشتر از دیگر زمینهها نمیداد و در هیچیک هم شخصیت کلاسیک و مدرسهای نداشت. در واقع قریحه و خلاقیت شگفتآفرین او در چنین چارچوبهایی نمیگنجید. از این رو بررسی فنی و زیباشناختی آنچه که از هنرویولون نوازی او باقی مانده، کاری است دشوار. میرزاده هنگام تکنوازی و بداههسرایی با ویولون، یک نوازندهی “آزاد” به معنای مطلق کلمه بود.
کمان و پنجههای او به سبکبالی، دنیای موسیقیهای گوناگون را درمینوردید. این سفر عجیب میتوانست از درآمدی در مایهی بیات اصفهان شروع شود، به فرازهایی مشهور از موسیقی کولیان موسیقی شرقی پیوند بخورد، سپس به نغمهای رقصان از موسیقی کردی فرود آید و از همانجا موتیفهایی از یک اثر مشهور کلاسیک و رمانتیک را طی کند و… به آسانی، موسیقی فرهنگهای همجوار، مانند ارمنی، ترکی، هندی و عربی را به گوش برساند. البته روشن است که تمام تکنوازی های هنرمند با استعداد زمان ما، دارای چنین شعبدهبازی های شگفت و حس طنزآلودی نیست.
اقتضای مطلب و مناسبت اجرا از یکسو و احوال درونی او از سویی دیگر، باعث تغییر مختصات در اجراهای او بود. این واقعیت تلخ نیز هست که هرآنچه از هنر او به یادگار داریم بیان کنندهی همهی قابلیتهای او نیست، چراکه میرزاده هیچگاه اندیشهای برای ضبط و نگهداری و تدوین آثارش نداشت.
با این حال در آخرین اجراهایی که از او باقی مانده است میتوان دقایقی را یافت که حاصل آن کمابیش درچارچوبهای شناخته شدهی موسیقی ایرانی قابل بررسی است. او بهویژه هنگام نواختن کمانچه و سهتار، بیش از زمانی که ویولون بهدست میگرفت، مقید به حفظ و بیان موسیقی کلاسیک ایرانی بود.
حتی در اجراهای کلاسیک نیز نحوه ارائه مطلب و جملهبندیها، برداشت کاملا ویژهی او را از ردیف موسیقی ایرانی نشان میدهد. سونوریتهی خشدار و به اصطلاح «گلآلود» ویولون او با ویبراسیونهای مخصوصش و درک نقش حساس سکوتها، تاکیدها، و نوانسها و جملهبندیهای باسلیقه و پراحساسش، میتواند پنجرهای به دنیای رنگینکمان ذهن و انگشتان میرزاده بگشاید. دنیایی که هنوز پر از حضور خاطرهی اوست.
۱ نظر