از سال ۱۳۵۷ به بعد همان طور که میتوان انتظار داشت نشانههای روشنتری از این همخطی سر بر میآورد. اینجا هم درست مانند نمونهی چریکهای فدایی نهادهایی مرتبط با (و نه لزوما به عنوان بخشی از تشکیلات درونسازمانی) حزب پدیدار می شود. در بهار ۱۳۵۹ شورای هنرمندان و نویسندگان ایران که از پس اختلافهای درونی کانون نویسندگان ایران در سال ۱۳۵۸ سر بر آورد، در جایگاه یک تشکل مرتبط فرصت میدهد تا خصوصیات همخطی و همپوشانی یادشده را رصد کنیم.
نخستین نکته که توجه را جلب میکند حضور حداقل دو نام از موثرترین فعالان جریان بازگشت موسیقایی در مدیریت این نهاد است؛ محمدرضا لطفی عضو اصلی و حسین علیزاده عضو علیالبدل هیئت اجرایی (از بهار ۱۳۶۰). سپس انتشار نُت آثار شناختهشده و انقلابی فعالان همان جریان در انتهای فصلنامهی این نهاد (آثاری از پرویز مشکاتیان، حسین علیزاده و محمدرضا لطفی در انتهای دفتر اول، دوم و سوم) نشانهی دیگری میدهد.
بااینوجود بسیار خامی است که چنین نشانههایی را «تاثیر چپ/حزب بر موسیقی» و «تایید کامل حزب توده» بدانیم یا حتا همان همخطی و همپوشانی پیشتر یادشده را هم کامل و بیچونوچرا بپنداریم. از لحاظ تاریخی جریان موسیقایی منجر به این آثار (حتا اگر فقط همان سه اثر منتشر شده را در نظر بگیریم) چند سال قبل تکمیل شده بود. اما گذشته از این نکتهی تاریخسنجانه، بررسی مقالات منتشر شده در این شش دفتر نکات بیشتری را نمایان میکند. یکی از مهمترین تئوریسینهای تاریخ حزب توده ایران، احسان طبری در نوعی مقالهی آیندهجویانه و رهنمودی دربارهی موسیقی چنین مینویسد:
«[…] موسیقی یک صدائی ما از جهت فنی و هنری در درجۀ بدویتری نسبت به موسیقی چند صدائی (پولیفونیک) باختر است. متاسفانه این واقعیتی است. […] لذا سخنان عاطفی و مدیحهآمیز برای اثبات نوعی برتری فنی و هنری موسیقی ما از طرف موسیقیشناسان ایرانی و خارجی هر اندازه ژرف یا زیبا باشد، منطبق با واقعیت نیست.» (طبری ۱۳۵۹: ۱۳۷)
از آنجا که فراگیری موسیقی کلاسیک علمی (که به غلط موسیقی غربی مینامند، از آن جمله برای آن که موسیقی غربی معنایش اعم است از علمی و فولکلوریک و مدرن و غیره) در تمام ابعاد باعظمت امروزی، از اوجب واجبات است. (همان: ۱۴۲)
به روشنی میتوان دید که چکیدهی نظر او گفتمان بازگشت به خود موسیقایی را رد میکند و آنچه میگوید در حقیقت همان گفتمان مربوط به دههی ۱۳۲۰ حزب است. یک شمارهی بعد مولفی در مقالهی دیگر که از فحوای کلامش به نظر میرسد پاسخ به طبری باشد چنین میگوید:
«[…] موسیقی پایا و ارزندهی انقلاب نیز پدید آمد. عمدتا به دو شکل: یکی جوانههای نوینی که بر ریشههای موسیقی کهن ایران پدیدار شد؛ ترانهها و سرودهایی با شعر انقلابی شاعران خلقی، و موسیقی شورآفرین گلچین شده و پرداخته بر اساس ردیف موسیقی ایرانی. این موسیقی در اثر نوآوریها و خلاقیت آفرینندگان خود خیلی زود در دل تودههای مردم راه باز کرد و به عنوان یکی از اشکال موسیقی پس از انقلاب به مقام شایستهی خود رسید (و اگر هنوز کاستیهایی در زمینهی رسیدن به این مقام وجود دارد، جای بسی امیدواری است که برطرف شود) برخورداری از این موسیقی را بیش از همه مرهون گروه شیدا هستیم. شکل دیگر، رهاورد طبیعی رفتار تودههای مردم در جریان انقلاب شکوهمند ایران است: همسرایی در راهپیمایی میلیونی.» (شیوا ۱۳۵۹: ۴۰)
۱ نظر