موسیقی عرفانی که ریشه در باورهای دراویش دارد با آداب و رسومی خاص در مجلس ذکر متجلّی است. در این مجالس، آوازهایی موزون بههمراه دف، تاس و تنبور (در میان اهل حق) اجراء، که باعث سماع و از خود بیخود شدن دراویش میشوند.
رقص نیز همچون موسیقی در هر منطقهای بر اساس شیوهی زندگی متغیّر است. در بعضی نقاط با رقصیدن چیزی را طلبیده یا چیزی را از خود دور میسازند. از اصیلترین و کهنترین رقصهای کُردی میتوان به: «گریان»، «لرزانه»، «چوپی»، «فتّاح پاشایی»، «خانامیری»، «ژنانه»، «سما»، «هلپرکه»، «لنجه» و… اشاره کرد.
چنانچه گفته شد، سازهای موسیقی کُردی عبارتاند از: تنبور، دف، دهل، تاس، دوزله و… که در ادامه بهدلیل تمرکز پژوهش حاضر بر دفنوازی، بهساز دف پرداخته میشود.
<strong>1-3- دف و تاریخچهی آن</strong>
از نقوش بسیار مهّم نمادین، در میان تمدّنهای کهن، نقش دایره است. دایره، نماد جهانی، تمامیّت، کلیّت، تقارن، کمال، لایتناهی، ابدیّت، لامکانی و طبیعیترین شکل محسوب میشود، پس مقدّس است. شکل کاملی که همهی اجزایش با هم مساوی و مشابهاند و شعاعهای نامحدودی دارد که همه از یک مرکز واحد نشأت میگیرند (پهلوان(۱)، ۱۳۹۳: ۲۷-۲۶).
با نگاهی گذرا بهتاریخ در مییابیم که دف قدمتی بالغ بر ۷۰۰۰ سال دارد که خاستگاه آن منطقهی بینالنهرین و مناطق کُردنشین بوده است، در حالیکه شواهد تاریخی نشان میدهد که اعراب حدّاقل ۲۰۰۰ سال است که دفنوازی میکنند؛ بنابراین ممکن است که در روند تبادل فرهنگی، دف از طرف کُردها به اعراب هدیه شده باشد (احمدی، ۱۳۹۷: ۱۱-۱۰).
پهلوان معتقد است که دف، سازی متعلّق بهکل آسیای غربی است که ایران و شبه جزیرهی عربستان نیز جزئی از آن بوده و بنا بهشرایط ویژهی تاریخی و اجتماعی شبه جزیره (که هیچگونه مراودهای با آن صورت نمیگرفته و تا سالها دستخوش تغییر نبوده) تنها در عربستان شمالی، باقی مانده است و سپس از طریق منطقهی حیره که بسیاری از نمودهای فرهنگی ایران بهعربستان صادر و برعکس از عربستان به ایران وارد میشده، دف نیز قبل از اسلام در دربار و پس از آن با ورود دین اسلام و عربها به ایران بهشکل عام و مردمی به این سرزمین وارد شده است (پهلوان(۱)، ۱۳۹۳: ۵۹).
ساز دف، با ساختار فیزیکی ساده و صدای گیرایش هیچگاه متعلّق بهفرهنگ یا مکان خاصّی نبوده و در هر قوم با توجّه به آداب و رسوم و سنّتهای حاکم، کاربرد ویژهای داشته است. جایگاه دف در میان اقوام قبایل، همواره متفاوت بوده است: در برخی قبایل از دف بهعنوان ساز اصلی در مجالس سور و شادی استفاده میشده؛ حال آنکه در قومی دیگر استفاده از این ساز مخصوص مراسم جنگ و کارزار بوده و برخی دیگر آنرا برای اجرای مراسم آیینی-مذهبی مورد استفاده قرار میدادهاند (خاکطینت، ۱۳۸۳: ۲۵).
سازهای دایرهای شکل از جمله دف، سازهای مراسم شادیآفرین و شورانگیز هستند؛ سازهایی که علیرغم سادگی در ساختمان و نواختن، چنان وجدی در دل انسان بهوجود میآورند که حیرتانگیز است. در ایران، نامهای بسیار متفاوتی برای دف وجود دارد، از دف و دایره گرفته تا «چرخ»، «غربال»، «عربونه»، «طار»، «دیره»، «دپ»، «قاوال» و غیره (پهلوان (۱)، ۱۳۹۳: ۷). همچنین جاوید، پژوهشگر در زمینهی مردمشناسی و موسیقی محلّی میگوید: «دَپ، باتر، دوب، دایره، تبوراک، نامهای ایرانی دف در قرون مختلف هستند و در فرهنگ موسیقایی جهان عرب از دف با نامهای بندیر، مزهر، تریال و غیره یاد شده است» (مقرّب صمدی، ۱۳۸۷: ۷۷).
نقیبسردشت در کتاب خود بهنقل از فرهنگ لغت کُردی «ههنبانه بورینه»، نام دف را اینگونه ذکر میکند: «دف در زبان کُردی با نامهای “دهف”، “دهفه”، “دهفک”، “عارهبانه”، “عهرهبانه” آمده است» (نقیبسردشت، ۱۳۸۵: ۲۹۵).
۱ نظر