توضیح شما از بداهه پردازی بسیار دقیق و زیبا بود، اما حقیقت اکثر بداهه نوازی هایی که در ایران اتفاق می افتد این نیست، بعنوان نمونه در سه شب کنسرت بداههنوازیهای یکی از اساتید برجسته ضمن تفال بر شعر حافظ، بداهه نوازی و بداههخوانی صورت می گیرد، اما در هر سه شب یک غزل حافظ با روند ملودیک یکسان در دستگاه مشخص تکرار می شود. آیا این است تعریف بداهه پردازی؟
من خیلی خلاصه و نظری به این مقوله پرداختم، اما اگر بخواهیم به حقایق بپردازیم واقعیتهای زیادی پیش رو داریم. شما حتی در آلبومهای زیادی می بینید که نام بداههنوازی بر روی آنها نهاده شده است اما در واقع، از پیش تمرین شده اند و خلق آنی نیستند. من اگر بخواهم تعریفی حسی از بداههنوازی ارائه دهم باید بگویم: بداههنوازی لحظۀ زیبایی است که وقتی از آن میگذرید آرزوی تکرار مجدد و ثبت آن لحظه را داشته باشید و جدای از تعریف تئوریک، من به واقع این احساس را به بداههنوازی دارم. در این مقوله بحث اصلی آفرینش است یعنی برههای از زمان که در آن آفرینش وجود دارد و این را مطمئن باشید اگر نوازنده روی صحنه بهواقع بداههنوازی کند مخاطب زیبایی و حقیقت آن را حس می کند، و خلاقیت در لحظه مقولهای نیست که بتوان با دروغ به آن اقدام نمود، نواخت یا از آن صحبت کرد.
تناقضات و تفاوتهایی در شیوۀ نوازندگی شما در آلبوم و آثار رسمی تان در مقایسه با بداهه نوازی های کنسرت هایتان وجود دارد؛ به معنی دقیقتر، آثار رسمی شما دارای نتهایی ارزشمند است و به تعریفی فکورانه و حساب شدهتر نواخته شدهاند اما در کنسرتهایتان اصوات این گونه اجرا نشدهاند، میخواهیم نظرتان را در این مورد بدانیم؟
اولاً- طبیعی است که در ضبطهای استودیویی دقت و تمرکز نوازنده به مراتب بالاتر است. اما در کنسرت نیز زیباییها و حالاتی خلق شدهاند که من آرزوی تکرار و انتشار آنها را دارم. هر چند در بعضی کنسرتها و بطور خاص در ایران شرایط آرمانی برای تمرکز و اجرای بهتر هنرمند محیا نمیشود و در نتیجه خلق زیبایی شکل نمی گیرد. به هر حال باید بگویم بعضی از کارهایی که من ضبط کردهام نیز بداهه نوازی مطلق است مانند انتظار، تکنوازی سه گاه در شباهنگ، بعضی از بخشهای آلبوم سیر و آثار تلفیقی که در برخی از کنسرتها در داخل یا خارج از کشور با گروههای مختلف داشتهام و اگر امکان آن باشد آنها را منتشر خواهم کرد.
اما آن کلاژگونگی در آثار و آلبوم های رسمی شما وجود ندارد و نوعی احساس هماهنگی و یکدستی به مخاطب القا می شود، که در بداهه نوازی های صحنهای شما اتفاق نمی افتد؟
از نظر من این کلاژگونگی عیب نیست و اگر با خلاقیت و زیبایی شناسی خاص خودش همراه باشد می تواند نوع بیان و شیوۀ اختصاصی هنرمند تلقی شود، مثلا در قطعۀ اَشین در آلبوم «در سایهی باد» در تکنوازیام از تکنیک سازهای دو تار و گیتار استفاده کردهام و آن یکدستی که در آلبوم های دیگر می بینید در اشین به چشم نمیخورد، زیرا این فضای کلاژگونه مد نظرم بوده است.
۱ نظر