شما در کنسرتهایتان از سازهای جدیدی با اسامی سه تار شش سیم (دلربا)، سهتار بم، سهتار زیر استفاده میکنید. چه دیدگاه، یا احساس چه کمبودهایی در ساز سه تار (سونوریتـۀ آن) باعث تولید این سازها شد؟ آیا فکر نمیکنید این سازها هم مانند بسیاری از سازهای پیشنهادی اساتید چون سـلانه، صـراحی، شـاه کمان و… نتوانند جایگاه جدی در رنگ آمیزی صوتی موسیقی ایران پیدا کنند؟
چگونگی تولید این سازها باید بگویم در زمان تمرین با گروه سه تارنوازان همسـاز کمبود صدایی زیرتر و بمتر از صدای سهتار معمولی احساس کردم و به دلیل این ایده ساخت سهتارهایی با گسترۀ صوتی زیر و بمتر را در گروه آزمودم، که رنگآمیزی صوتی بهتری بدست آمد و این کار ادامه یافت. اما در مورد سه تار شش سیـم، که «دلربا» نامگذاری شد، بر اساس احساس و درک کمبودهایی بود که من در تکنوازی سه تار در محدودۀ بم و رنگآمیزی متنوعتر داشتم که با همکاری آقای صدر این ساز ساخته شد و چند کنسرت بصورت تکنوازی و نیز در آلبوم «در سایهی باد» از آن استفاده شد، و البته کارکرد خوبی هم در گروهنوازی دارد.
در اینجا لازم است بگویم این اصوات و گسترۀ صوتی (که در بالا از آنها صحبت کردم)، هماهنگ و همراه با شیوه و تکنیک نوازندگی سهتار نیاز داشتم. و گرنه، عود و تارباس هم وجود دارد. لذا برای سهتار بم (باس) سیمهای مختلفی را روی سه تار های مختلف با کوکهای متنوع آزمایش کردم که جواب دلخواه را گرفتم.
در مورد سهتار زیـر هم روی سهتار «کتابی» که دسـتۀ کوتاهی دارد کوکهای مختلفی را تجربه کردم و به نتیجه جدیدی رسیدم که نتایج این ایدهها و تجربیات در کنسرتهای گروه همساز در ده سالهای اخیر و آثار در دست انتشار موجود است. در مجموع باید عرض کنم که همۀ این سازها برای تکمیل گسترۀ صوتی سهتار و رنگآمیزی و تنوع بهتر و جدیدتر بود و نه صرفاً ابداع سازی جدید.
بخش دوم: آهنگسـازی
در گستره جهان ارتباطات امروز و از نظر فرهنگی، ارتباط و تعامل فرهنگ ها، و رشد و گسترش آنها در این تعاملات بر کسی پوشیده نیست؛ موسیقی مخصوصاً موسیقی تلفیقی بعنوان بخشی از فرهنگ ملل و آن هم بخشی عمیق، تاثیرگذار و بدون نیاز به ترجمه، امروزه بسیار مورد توجه قرار گرفته است. شما بعنوان یکی از هنرمندانی که در این زمینه فعالیت دارید و آثاری نیز تولید کردهاید، چه دیدگاهی نسبت به این نوع موسیقی دارید؟
موسیقی تلفیقی ضرورتی است که در این دوره و عصر پیدا شده و مسلماً تا زمانی که هنرمندان با هم ارتباطی نداشتند، به این مقوله حتی فکر هم نمیکردند و دقیقاً از زمانی انسان به این نوع مهم فکر میکند که ارتباطاتش گسترش یافت. بههرحال عدهای از موسیقیدانان نیاز به این گفتگوی فرهنگی را حس میکنند و عدهای دیگر هم ضرورتی برای آن نمیبینند.
اما نکته قابل توجهی که در موسیقی تلفیقی بهتر است رعایت شود از بین نرفتن هویت ملی هنرمند است، چرا که آن موسیقی و موسیقیدان نمایندۀ یک فرهنگ تمدن یا زبان موسیقایی است. البته این که چه عناصری با هم تلفیق شوند مهم است، نه این که صرفاً لباسی بر تن یک ترانه بپوشانیم و بگوییم این موسیقی تلفیقی است. نکاتی برای حفظ هویت موسیقایی در تلفیق وجود دارد، که یکی از آنها حفظ سونوریتۀ ساز است، مثلاً من از تکنیکهای گیتار در سه تارنوازی استفاده میکنم اما زمانی که در کنار یک گیتارنواز همنوازی میکنم دیگر از آن تکنیکها استفاده نمینمایم و باید سهتار بزنم و نشانه های فرهنگی وطنم را پر رنگتر ارائه کنم.
۱ نظر