شایان ذکر است، هدف از مصادیقِ ارائه شده درخصوص بازخوانیهای شجریان، ایرج و گلپایگانی، دلالتی بر مرتبتِ کیفیِ بازخوانی این هنرمندان نسبت بهخوانندگانِ اصلی آن آوازها نداشته بلکه مُراد از ارائهی این نمونههای آوازی، نمایاندنِ این نکته است که حنجره و یا سازِ صاحبِ لحن، در هر شرایطی بر لحنِ احساسی و لحنِ بیانی خویش پابرجا است.
راقم این سطور هنگام نگارشِ این نوشتار با مقالهای تحتعنوانِ «تحلیل ساختار و لحنِ دو غزل از سعدی» مواجه شد که از منظرِ سوژه (موضوع) و زاویهی نگاهِ نویسندگانش، جالب توجه آمد. خواندن مقدمهی مقالهی یادشده با موضوع نوشتارِ حاضر نامرتبط نیست: «یکی از انواع ادب فارسی، ادب غنایی است که واجد وسیعترین افق، در بیان عواطف و دریافت تجربههای عاطفی و حسی است. لحن، رنگآمیزیِ عاطفی کلام است و در غزلهای سعدی، لحنهای متنوعی بههم گره خوردهاند. همجواری این الحان، در انتقال پیام عاطفی گوینده نقش بسزایی دارد.
عناصر شعری چون قالب شعر، وزن، هجاها، معنی واژهها، ساختمان جملهها و تصاویر توصیفی و صور خیال از عوامل شکلدهنده لحن محسوب میشوند. در هر اثری یک یا چند لحن وجود دارد و دریافت لحن یک اثر از چنان اهمیتی برخوردار است که درک پیام متن در گرو دریافت آن است. موضوع لحن به حوزه علم معانی مرتبط است زیرا بحث از اینکه لحن بهمقتضای حال مخاطب است یا نه، به آن حوزه بازمیگردد. هر کلامی، یک واحد زبانی محسوب میشود که انتقال دهنده پیامی، از گوینده بهمخاطب است.
برای آنکه انتقال بهبهترین وجه انجام گیرد، ضروری است که کلام مطابق و مناسب با اراده گوینده و انتظار مخاطب بیان شود. سعدی، دشوارترین معانی را بهسادهترین شیوه بیان میکند تا متناسب با مخاطبان خود (مردم) سخن گفته باشد. آوردن معانی دشوار در قالب الفاظ ساده، هنر سعدی است و دریافت آن معانی دشوار در گرو شناخت لحن سعدی است تا بهجادوی وی پی ببریم.
مقاله حاضر پژوهشی است برای شناخت لحن غزلیات سعدی که با استفاده از گزینش واژگان، تصویرهای مناسب، دقت در شیوه چینش آنها، بهرهگیری از تکرارها و هماهنگ کردن موسیقی کلام تحقق یافته است. مساعی نگارندگان در این بررسی بر آن است که با استخراج عناصر لحنساز از متن، بهلحن سعدی در دو غزل وی، دست یابد و در صورت گسترش عرصه پژوهش، دستیابی بهاصول و پایههای سازنده لحن در سعدی ممکن خواهد شد؛ و نادیده گرفتن برخی از این عوامل سبب میگردد تا پیام گوینده بهدرستی دریافت نشود و شنونده را بهخطا سوق دهد». (ناشر و وفایی، ۱۳۹۹: ۱۵۳)
حال، کشف و شهود در مضامین شعری و لحنِ سرودهی شاعر و نیل بهمراتبِ پیامشناختیِ شعر البته در حد توانِ خواننده و آوازخوان، خود موضوع پُراهمیتی است فلذا، حُسنختام این جُستار نگارشی، سرودهای از سعدی با آواز تاجاصفهانی در مثنوی دستگاه همایون خواهد بود. درک و دریافتِ لحنِ شعرِ سعدی توسط تاجاصفهانی و انعکاس آن در لحنِ بیانِ آوازش در خورِ تأمل است؛ این اثر آوازی را با هم میشنویم..
نتیجهگیری
در این جُستار نوشتاری، «لَحن»، بهعنوانِ یک مفهومِ ژنریکِ موزیکولوژی (= مفهومِ عمومیِ موسیقیشناسی) در موسیقی دستگاهی ایران مورد توجه قرار گرفت و عنوان شد که از منظرِ فاندامنتال (= تحلیلِ بنیادی) مباحثی چون «سیستم مایگی»، «بیان» و «سبکشناسی»، ریشه در مفهومِ لحن دارد. عناصرِ لحنساز بیان شد و با ارائهی مصادیقِ صوتی این نتایج حاصل شد:
۱- فارغ از مباحث مهمی چون قوانینِ همنشینیِ فواصل، فونکسیون درجات و گردش نغمات، آنچه که در سیستم مُدالِ دستگاهی موجبِ تفارقِ دستگاهها، آوازها و گوشهها با یکدیگر میشود؛ تفاوتِ «الحان» با یکدیگر است.
۲- در مقولهی سبکشناسی (در سنت موسیقی دستگاهی)، عوامل بسیاری درجهت احتیازِ سبک حایزاهمیتند که در این میان نیلِ به «لحن» در ساز و یا حنجره، از مهمترین و بنیادیترینِ آن عوامل است.
۳- هر چند مقولهی بیان حایزاهمیت است ولی سبک و شیوهی بیان، مقولهی «لحن» را پدید میآورد و در صورتیکه نوازنده و یا خواننده بهعناصرِ لحنساز دست یازد، میتواند با لحنِ احساسی و لحنِ بیانی خویش، هنرِ خود را متمایز نماید.
۴- در موسیقی آوازی که با کلام سروکار دارد، دریافت لحنِ احساسی و بیانی شاعر و درآمیختن آن با لحنِ احساسی و بیانیِ آوازخوان و یا خواننده، مزیدِ حظّ معنوی بر اهالی فن و دیگر شنوندگان خواهد شد.
این نکته را نیز فراموش نکنیم که تقلید درجهت پیشرفت در احتیازِ لحن میسر است البته نه تقلید از جنس صدا؛ بلکه تقلید از حالت، طنین و تزیینی که بزرگان و نامدارانِ آواز در آوازِ خود ایجاد میکنند.
منابع
– ناشر، پونه و وفایی، عباسعلی. ۱۳۹۹. تحلیل ساختار و لحنِ دو غزل از سعدی. پژوهشنامه نقد ادبی و بلاغت: سال ۹، شماره ۳، پاییز، صص ۱۵۳- ۱۷۳.
– ممتازواحد، محمدرضا. ۱۴۰۲. گزارههایی در بابِ شناختِ فُرم و سبک. مجلهی آنلاین گفتگوی هارمونیک.
با تشکر از اهالی قلم، جهت پیشگیری از آشفتگی ذهن مخاطب چند نکتۀ انتقادی طرح میکنم:
۱- اشکال اساسی این نوشتار گسترش ناروشمند و گاه متناقض معنای یک واژه «لحــن» است.
۲- در حوزه علوم قدیمیۀ ادبی دستهبندی دقیقی وجود دارد:
«بیان، بدیع، معانی» که نویسنده این نوشتار با سهلانگاری و ناروشمندی آنها را خلط نموده است، چگونه عناصر شعری مثل قالب، وزن، هجا، معنی، ساختمان جمله و… را عامل تشکیل دهندۀ لحن فرض میشود و مقتضای حال مخاطب از علم معانی موضوع لحن مفروض میشود؟ پس چرا گذشتگان این علوم را لحن نامگذاری نکردند؟
✓ باز تقلید خواننده را برای کسب لحن میسر میدانید و در ادامه غیرعلمی جنس و طنین صدا را از یکدیگر تفکیک میکنید!
چرا باید این همه بار بر گردن یک واژه گذاشت !
✓ مگر رنسانس علمی با فرهنگنامهنگاری و تدقیق واژگان و اصطلاح آغاز نشد؟ چرا مسیر را برعکس کنیم.
اشکالات جدی دیگری نیز بر این نوشتار وارد است که پرداختن بیش از این را ضروری نمیدانم.
و درود اینجانب نیز بر اهالی قلم؛ این نقد، نشاندهندهی این است که نوشتارِ حاضر («لَحن»… و اشاراتی از چند منظر) – در حد بضاعت خویش – ، رسالتش را از منظرِ برانگیختگیِ اندیشهای، صورت داده که فضای نگارش و پژوهش موسیقی (بهویژه در این عصر)، سخت بهآن محتاج است.
و اما مطلبِ مهم دیگر و آن اینکه، اصلیترین عامل اختلافنظرِ نگارندهی نوشتار و منتقد در این است که بنده (نویسندهی مقاله) به لحن به عنوان یک مفهوم پرداختهام ولی منتقد، به دیدِ یک واژه به آن نگریسته است. حتی نویسنده در قسمت پایانی نوشتار (بهزعم خویش) نتیجهگیری کرده است که لحن یک “مفهومِ” ژنریک یا عمومیِ موزیکولوژی است.
و دیگر اینکه، ای کاش، نوشتار اندکی دقیقتر و باحوصلهتر خوانده میشد زیرا اینکه نوشته شده “چگونه عناصر شعری مثل قالب، وزن، هجا، معنی، ساختمان جمله و… را عامل تشکیل دهندۀ لحن فرض میشود و مقتضای حال مخاطب از علم معانی موضوع لحن مفروض میشود؟” از نگارنده نیست و وامگرفته از نوشتارِ دو استاد دانشگاه در رشتهی ادبیات است که دو غزل از سعدی را از این مناظر، مورد لحنشناسی ادبی قرار دادهاند. نگارنده نیز، هم در ارجاع درونمتنی مقالهام (ناشر و وفایی، ۱۳۹۹: ۱۵۳) و هم در قسمتِ منابع (ناشر، پونه و وفایی، عباسعلی. ۱۳۹۹. تحلیل ساختار و لحنِ دو غزل از سعدی. پژوهشنامه نقد ادبی و بلاغت: سال ۹، شماره ۳، پاییز، صص ۱۵۳- ۱۷۳.) بهآن اشاره کرده است.
البته سخت بر این عقیدهام که اینجانب به عنوان نویسنده، مطالبم را در نوشتار (حال، در هر میزان از کمّ و کیفِ آن) ارائه داده و از این پس باید شنوندهی انتقادات و پیشنهاداتِ مخاطبان محترم باشم؛ این توضیح مختصر نیز، فقط از بابِ ادبِ قلمی بهجهت تخصیص وقت ارزشمندِ منتقد بهنوشتارم عرضه شد.