غزلخوانی خراباتی که از آن بهعنوان «غزلخراباتی» یاد میشود یکی از شیوههای آوازی است که طی چند دههی اخیر بهعلّت بیمِهری نهادهای مربوطهی هنری رو به فراموشی است. تا آنجا که نگارنده اطلاع دارد یادداشت و مقالهی محکم و پُر مغزی که بدین شیوهی خاص آوازی پرداخته باشد به رشتهی تحریر در نیامده است؛ محدود نوشتاری وجود دارد که دربارهی آواز «کوچهباغی» یا همان «بیات تهران» میباشد.
این در حالی است که دو شیوه با هم تفاوت داشته، حسوحال و محتوایی جدا از یکدیگر دارند.
آنچه در این مقاله ارائه میشود بر پایهی پژوهش و مطالعهی شنیداری نگارنده روی غزلخوانی هنرمندان: دلکش، ایرج، قاسم جبلی، حسین موفق، پروا، مانده، جهانگیر کاشانی، جواد یساری، احمد معینی، سوسن، درویش جاویدان، درویش عبدالحسین، محمد ایرانمنش، ایرج حبیبی، علی صادقی، علی کلاهدوز، رضا کدخدایی، رضا جعفری و حسن شهرستانی میباشد.
باید چنین آغاز کرد، چرا نام «غزلخراباتی» برای این شیوه در نظر گرفته شده است؟ در پاسخ باید گفت: تعریف مشخصی وجود ندارد. اما، شاید این شیوه بابطبع اهل بزم (خرابات) و اهل معنویات بوده و این نام را برایش در نظر گرفتهاَند؛ برای درک بیشتر، بهتر است در ابتدا به دو واژهی «غزل» و «خرابات» اشاره داشت. «غزل» در تعریف ادبی قالبی شعری است که بین ۵ تا ۱۲ بیت متّحدالوزن دارد. مصراع اول با مصراعهای زوج همقافیه بوده و مرسوم آنکه شاعر در بیت آخر نام شاعرانه یا تخلص شعری خود را میآورد. مضمون غزل بهطور معمول عاشقانه، عارفانه، نصیحت، پند و اندرز، معرفت، میهن و موضوعات اخلاقی را شامل میشود.
در فرهنگ معین نیز واژهی «خرابات» چنین تعریف شده: «خرابات: ویران، خراب، قمارخانه، مِیخانه و در عرفان مقام و مرتبهی ویرانیِ عادات نَفسانی.»
در این مجال خالی از لطف نیست چند مثال از شاعران دربارهی «خرابات» آورده شود. سعدی میگوید: «سر مست درآمد از خرابات، با عقل خراب در مناجات.»
یا حافظ میآورد: «مقام اصلی ما گوشهی خرابات است.»
مولانا میسُراید: «چه دانی تو خراباتی که هست از شش جهت بیرون، خرابات قدیم است آن و تو نو آمده اکنون.»
باباطاهر آن عارف شوریده احوال میفرماید: «تو که ناخواندهای علم سماوات / تو که نابردهای رَه در خرابات / تو که سود و زیان خود ندانی / به یاران کی رَسی هیهات هیهات.»
شکلگیری غزل خراباتی
آقای سعید بابایی پژوهشگر موسیقی مردمی ایران در کانال تلگرامی «نغمههای لالهزار» در بحث ریشهشناسی «غزلخراباتی» با استناد به تیتری از هفتهنامهی «جوانان امروز» در سال ۵۷ با این عنوان: «اعدامی در آخرین لحظات حیات از ترس غزل میخواند» مینویسد: «در ریشهشناسی غزل خراباتی گفته میشود- اینجا باید از آقای بابایی پرسید چه کسی گفته است؟- که این شیوهی غزلخوانی، ویژهی زندانیانِ در آستانهی اعدام بوده و از ۲۴ ساعت پیش از اعدام که زندانی را از اعداماَش آگاه میساختهاَند، تا پای دار در یک سپیدهدَم، یکسَره به غزلخوانی میپرداخته است».
بهعقیدهی من، این تعریف برای ریشهشناسی غزل خراباتی صحیح نیست و چند سوال در ذهن بهوجود میآورد که کدام اعدامی در حالیکه بهسوی چوبهی دار میرود آواز و غزل سَر میدهد؟! یا چگونه توسط دیگر زندانیان همبند آن اعدامی این روش حفظ شده است؟! آیا آن زندانیان با آواز و موسیقی آشنایی داشتهاند و از چنان گوش قویای برخوردار بودهاند که دقیق و درست آن لحن و لهجه و شیوه را بهخاطر سپرده باشند؟! همچنین این تیتر جریده مربوط به سال ۵۷ میباشد در حالیکه حسن شهرستانی در سال ۵۰ بهعبارتی ۷ سال پیش از انتشار آن تیتر، غزل «قلبمادر» سرودهی ایرج میرزا را در تلهتئاتر «آسید کاظم» به کارگردانی زندهیاد محمود استاد محمد اجرا میکند که سرآغاز «خراباتیخوانی» میشود.
نگارنده این نظریه را رَد میکنم، زیرا این ریشهشناسی دارای مستندات محکم نبوده و از چارچوپ قواعد پژوهش خارج و تنها بر پایهی گزارش مطبوعاتی دربارهی یک قاتلِ اعدامی بوده است!
۱ نظر