ما شاهدیم در آهنگسازی گاهی آهنگساز برای رسیدن به یک منظور مدتها وقت صرف میکند تا به آن برسد. بنابراین چگونه میتوان از بداههنوازی این انتظار را داشت؟
البته باید بگویم، بداههنوازی حاصل جستجو کردن آنی مغز و قابلیت و توانایی اجرا توسط دستان است که براساس احساس آنی و تکیه بر محفوظات گذشته انجام میشود. پس بداههنواز نبودن ضعف به حساب نمیآید. گو اینکه بداههنواز بودن هم کار بیاهمیت و بیارزشی نیست، اما این حاصل دیدگاهی است که بیشتر در موسیقی شرق سیطره داشته و دارد. وگرنه، فکر کردن به یک قطعه، پیراستن حشو و زوائد و به اصطلاح شسته رفته کردن و شیک تحویل دادن آن به مخاطب که خیلی با ارزشتر از تمرین نکردن و فکر نکردن است.
مثلاً گفته میشود جهانگیر ملک بداههنواز است. شما به نواختههای بداهه او گوش کنید اکثراً شبیه به هم و یک نگهداری ریتم است، نه نوآوری نه خلاقیت و نه حرف تازهای. پس اینطور جمعبندی کنی هر نواختن بدون تمرینی را که اصطلاحاً بداههنوازی نام میگیـرد، نمیتوانیم بگوییم ارزش دارد، حتی اگر اشخاص معروفی هم این کار را کرده باشند. برای نتیجهگیری بهتر هم بیاییم نواختهها و خواندههای بداهه را گوش کنیم و کارهای تمرین شده و فکر شده را هم کنار اینها بگذاریم. به خوبی در مییابیم که کدام شاخصترند و دارای ارزش هنری بیشتری هستند.
در مورد پوستهای مصنوعی بر روی تمبک سؤالاتی وجود دارد همانگونه که مستحضرید پوستهای طبیعی دارای معایبی هستند و شاید پوستهای مصنوعی هم در سونوریته دارای معایبی باشند. با در نظر گرفتن جمیع جهات، نظرتان چیست؟
سال ۵۲ پیش آقای قنبری بودم که ایشان گفتند یک تمبک قابل کوک ساختهام و آقای تهرانی هم آن را تائید کردهاند. ما هم میخواستیم برویم فرانسه اسماعیل تهرانی به من گفت دو تا تمبک با خودت بیاور! وقتی رسیدیم پاریس باران میآمد، ما هرچه فشار دادیم و دستگیره را چرخاندیم به دلیل هوای مرطوب چون پوست خیس بود درست نشد.
مجبور شدم از تمبک خودم استفاده کنم وقتی به ایران برگشتم به آقای قنبری گفتم آقا این مشکلی را حل نکرد. ایشان هم گذاشتند کنار. در مورد کار آقای عمومی هم باید عرض کنم، ایشان تحقیقاتی کردهاند زحماتی کشیدهاند و کارشان هم دارای استدلال و توضیح است. اما اگر بخواهیم بگوییم انقلاب یا حرکتی صورت گرفته، نه! تحول و حرکت رو به جلویی نشد. چرا که مورد اقبال واقع نشد، باید به شما بگویم طی سفر من در سال گذشته به فرانسه دوست جوانی به نام «رضا خراشادی» که سازنده تمبک است، برای من تمبکی ساخت و روی پوست آن عملیاتی انجام داد که حتی در مرطوبترین مکان هم پوست شل نمیشد و به اصطلاح نمیافتاد. من در فرانسه ابداً با مشکلی برخورد نکردم، و جای تحسین و توجه دارد. اما باز هم یادآوری کنم، من پوست و چوبشناس نیستم فقط خیاطی هستم که لباس میدوزد ولی پارچهشناس نیست.
تعریف موجز شما از ریتم و وزن چیست؟
ریتم وزن محسوس است و وزن، ریتم نامحسوس است.
۱ نظر