راه اندازی واحد تولید صفحه و نوار در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در دهه ۱۳۵۰ که خود فصلی مفصل است، تأسیس کتابخانه بزرگ هنرستان موسیقی (واحد دختران)، گردآوری یکی از بهترین آرشیوها از اجراهای ممتاز و شنیدنی که متأسفانه به موزهای در حال اضمحلال واگذار شد، مصاحبههایی ماندگار با استادان بزرگ موسیقی معاصر (مهدی خالدی، فریدون ناصری، فرامرز پایور و…) دکلمه اشعار با صدای گرم و خاطره انگیزش در آلبوم های برگزیده نظیر «در گلستانه» (شعرهای سهراب سپهری با آهنگسازی هوشنگ کامکار و صدای شهرام ناظری)، تک نگاریهایی درباره موسیقی دانان مورد علاقه اش که گرچه انبوه نیست عجیب زیبا و از شاعرانگی سرشار است (نظیر باز آ ای رمیده بخت من، به یاد مهدی خالدی)، حضور زنده و فیاضاش در فیلمهای مستندی که اختصاص به ترانه و موسیقی داشت، ناصر صفاریان عزیز باید در این مورد بنویسد و بگوید کمکهای بیدریغ و سخاوتهایی گاه باورنکردنی به استعدادهایی که شناخته بود و به مدد ارتباطات وسیع و دوستداران پرشور او میسر میشد، اصلاح و بهبود ترانههایی که بعضی اوقات جوانها نزدش می آوردند و با همان یک دیدار از او پرورش ذوق و زیباشناسی و رواداری و وسعت دید و شناخت هنری می آموختند و…
عشاق
جالب این که وسعت مشرب او در موسیقی را نیز هیچ شاعری نداشت. بیشتر و احتمالاً همه شاعران خود را در دایره سلیقه موسیقیایی مطلوب خود و همدورههایشان محدود میکنند و طاقت شنیدن صداهای متفاوت با عادات شنیداریشان را ندارند. احمدی چنین نبود و برای گوش و هوشاش سیم خاردار نکشید. واروژان، پایور، شهناز، شجریان، ناصری، خالدی، عثمان خوافی، شیدا قرهچهداغی، یاحقی، شهبازیان و چکناواریان و حتی سازندگان و مجریان انواعی از نواهای معروف به کوچه بازاری، بزرگان موسیقی کلاسیک اروپایی و اسطوره های جز و بلوز و راک و پاپ سنگین، همه و همه در سپهر وسیع ذهن موسیقیایی او جای داشتند. صداهای از یاد نرفتنیای چون: مینو جوان و سیمین قدیری را در سالهای کار در کانون شناخت و برای شناساندنشان تلاش کرد و موفق شد.
۱ نظر