شاید برای همین است که قدر و مرتبه هنر خوانندگی + نوازندگی (=خنیاگری) شهیدی به اندازه نام بلندش شناخته نشده است. گریزی هم نیست چراکه ما مردم عادت داریم فقط از ماحصل کار و رنج هنرمندانمان لذت ببریم و در پیِ زحمت دادن به خود برای شناختن درست آثارشان و ظرافتهای شخصیت و زندگیشان نیستیم، همین اخلاق مشحون از نادانی، هنرمندان را هم بیعلاقه به این امور بارآورده و سکوت زبانشان طی دههها تبدیل به سکوتِ ذهنشان در این امر شده است. در نتیجه موسیقیدانی که بتواند شناخت درستی از کار خود و خصوصیات هنر خود را عرضه کند، در حکم کیمیاست؛ بگذریم از این که اصولا وظیفه هنرمند نیست که برای «شناساندن» خودش بکوشد، وظیفه او کار و آفرینش و حفظ شخصیت خود است (که شهیدی بزرگ در این مقوله سرآمد سرآمدان است)، کار خطیر شناساندن و تشریح و احتمالا نقد، به عهده افراد دیگری است که تعدادشان در جامعه ما از انگشتان یک دست هم کمتر است و آنها هم به دلایل مختلف و گاه موجه، رغبتی به ورود در این میدان ندارند و اگر هم زمانی کار می کردند، حالا کنار گذاشته اند.
با همان جمله که مثل ترجیعبند در این یادداشت آورده میشود، ادامه می دهم: موسیقی عبدالوهاب شهیدی، شبیه موسیقی هیچ کس نیست و در عین حال این جهان موسیقایی، با شنوایی هیچ کدام از ما بیگانه و ناآشنا نیست؛ مگر کسانی که اصلا موسیقی ایرانی نمیشنوند و طبعا مخاطب این مقاله نیستند. او چنان فردیت هنری مستحکمی دارد که نه تنها با هیچ هنرمند دیگری اشتباه گرفته نمیشود، نه تنها از او تقلید نمیتوان کرد، بلکه حاصل کار او با حفظ تمام خصوصیاتِ انحصاری خود در حدی عالی چنان عمومیت و فراگیرندگیای پیدا کرده که اهل موسیقی ایرانی از عالی و دانی با دنیای موسیقایی او انس و الفت دارند و با آن خلوت خود را آذین میکنند. طرفداران صدای آواز و ساز عبدالوهاب شهیدی، از لحاظ تنوع، گاه نمونههای شگفت آوری هستند.
یکی از این نمونهها نویسنده یادداشتی است در یک نشریه تخصصی تاریخنگاری به نام «انجمن تاریخ» که مرحوم ابراهیم صفایی (صاحب امتیاز و سردبیر آن نشریه) در سال های ۱۳۵۱-۱۳۵۷ منتشر میکرد و با ارتباطهای خاصی که با رجال قدیمی داشت میتوانست از آنان مقاله بگیرد. در یکی از شماره های «انجمن تاریخ» یادداشتی آمده است از تیمسار غلامحسین مینباشیان (۱۲۸۹ – ۱۳۵۹)، موسیقیدان مشهور سالهای دهه ۱۳۲۰ و رئیس اداره موسیقی کشور و «مجله موسیقی» در سالهای ۱۳۱۷-۱۳۲۰ که بخشنامه معروفِ «موسیقی کشور» و حکم به حذف مواد تدریس موسیقی ایرانی از هنرستانها را او صادر کرده و در تاریخ از او به اشتباه، به عنوان دشمنِ موسیقی «سنتی ایران» یاد میشود؛ همین مین باشیان در آن یادداشت می نویسد (نقل به مضمون: «وقتی عبدالوهاب شهیدی با آن عود و آواز جادوییاش میخواند و حرکت آرام کاروان شتران در بیابانهای ایران برایم زنده میشود لذتی میبرم که وصف نشدنی است و این موسیقی ما چه قدر شگفتانگیز است که هیچ موسیقی دیگری با آن قابل مقایسه نیست.»
۱ نظر