گفتنی این که چنین گفتوگوهایی، اکثراً از سوی طرفین اصفهانی تبار خیلی طبیعی تلقی میشود و کمتر اتفاق میافتد که به کدورتی جدی منجر شود. گفتنیتر این که بسیاری از پیامها و معانی مندرج در این تبادلهای طنز آمیز بیش از این که به کمک کلام باشد به کمک موسیقی کلمات و تصرفات متعمدانه در آکسانها و زیر و بم و یا محل استقرار کلمه در جمله ی مورد نظر است و گاه طوری بومی است که معمولاً برای غیر اصفهانی ها قابل فهم نیست و در مقابل آن گیج و معطل میمانند.
برخی از اصفهانیهای رند و زرنگ از این غرابت نوعی برتری طلبی کسب کرده و در واقع با استفاده از ناتوانی طرف مقابل در ادراک مقصود خود به ریش طرف میخندند و دستش میاندازند.
بخش عمدهای از زندگی استاد جلیل شهناز در تهران گذشته و او زیر و بم و شگردهای گفتاری و شنیده های زبانی تهرانیان و تهران نشینان را نیک مسلط است دیدهام که مواجهه کلامی استاد شهناز با یک اصفهانی تفاوت عمدهای دارد با مواجهه او با کسی که اصفهانی نیست و این اختلاف ساختهای درونی لهجهها را نشان میدهد. مهم تر از تمام نکاتی که بیان شده این است که استاد جلیل شهناز تا جایی که نگارنده دیده است هیچ وقت زینت المجالس و به قول فرنگی ها “Joker” نبوده است.
طنز او به طور آشکار دارای جنبه محتوا محور و هدفدار است. شان او بسیار بالاتر از این است که صرفاً شیرین زبانی مجلس آرا با شومن در مجلس انس باشد. گاه طنز او دارای جنبههای عمیقی از حس تراژیک زندگی فنای تواناییهای آدمی و دردمندی از محیط بیعاطفه است در حالی که مخاطبان او اکثراً به فهم عمیق این نکته ها توجه ندارند و تنها به رویه ی سطحی کلمات و شیرینی ظاهری آنها توجه میکنند. لبخند شیرین شهناز را میبینند و تلخی نگاه او را متوجه نیستند.
بسیاری اوقات دیدهام که استاد شهناز آن کلام طنز تلخ یا نکته ی شیرین و عبرت آموز را با حالتی میگوید که انگار برای خود دارد سخن میگوید گویی کسی در مجلس نیست در عین این که با تیزبینی عجیبی روحیات اهل مجلس را در دست دارد. جمع این اضداد تنها از هنرمند بزرگی چون او بر می آید و دریغ که روزگار ما در ساختن و پروردن و نگه داشتن این گونه گوهر چه تنگ چشم و بخیل است.
۱ نظر