آخرین روز رویتش، اولین روز شناختنش است. در غیاب ابدی جسمش، و در حضور ابدی آثارش و خاطراتش که حاوی و هادی امواج حیات بخش وجود عزیز او هستند. چهل و پنج سال تبعید به خانه اش در وطنش، نتوانست او را منزوی و پژمرده و بی اثر کند. برعکس، موثرتر از همیشه، خود را ساخت. استقبالی که از او در داخل و خارج کشور میشد، ثابت کرد گلپا بسی فراتر از یک خواننده استاد و یک هنرمند بزرگ است.
گلپا آخرین شمایل کامل هنرمند الیت/پاپیولار آواز ایرانی در عصری است که دیگر نه چهره کلاسیک خلاقی دارد و نه چهره مردمی ریشه داری. گلپا نه تنها فرم ساخت و ارایه موسیقی آوازی، بلکه برخورد هنر و هنرمند با رسانه و شیوه زیست و معیشت را هم یک تنه از نو الگو سازی کرد.
اگر جامعه ایرانی به عزم اقلیتی مصمم و معدود، تغییر مسیر سیاسی و اجتماعی نداده بود، تاثیر عظیم وجود او را در تولید و ارائه موسیقی، میشد بسیار گسترده تر دریافت و از نتایج آن بهره برد. اما چنین نشد و نیروی سرنوشتساز این نابغه مردمی، صرف شد برای شکیبایی، اداره زندگی و راهنمایی جوانهای مشتاق آواز، و آفرینش در فضایی شخصی. سلامت تن و روان را هم که همیشه حفظ کرده بود.
بیتردید، تاریخ تولید و تحول موسیقی آوازی ایران به قبل و بعد از اکبر گلپایگانی تقسیم میشود. دستاوردهای او چه در زمینه آواز کلاسیک و چه در ترانههای مردمپسند و چه در زندگی شخصی، با هیچ خوانندهای قابل سنجش نیست.
شناخت مقام حقیقی او تنها با قوانین حوزه فنی موسیقی میسر نمیشود، بلکه توضیح بسترهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی و مهمتر از همه: پیدایش طبقه متوسط شهری (که اکنون فاتحهاش خوانده شده) نیز بسیار ضروری است. کاری که به هرحال روزی انجام خواهد شد.
گلپا از مردان فراهوشمند زمان خود بود، شکی در این نیست. زندگی نود سالهاش نتایجی درخشان داشته است. شکیبایی پرشکوهاش حقیقتی جاودانه را به او هدیه کرد و بدخواهانش را منفورتر از همیشه نشان خواهد داد.
دوره فروتننماییهای ریاکارانه و تفرعنهای خسروانه تمام شده است.
به قول سیف فرغانی: آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست، گَرد سُم خران شما نیز بگذرد. زائران مزارت زیاده باد، خنیاگر بزرگ، گلپای عزیز و….
۱ نظر