به پاسداشت زادروز خلافکاری به نام، «میر علینقی»! (هومن ظریف. مستندساز پرتره)
هشتم اردیبهشت، زادروز دردانه نقد موسیقی و علم رجل (البته به نظر حقیر علم شناخت شجرهنامهها)، استاد میر علینقی خجسته باد. روانشاد دکتر اکبر عالمی، دوست و استاد ارجمندم، میفرمود؛ منتقد، باعث گزش هنرمند میشود، اما حضورش مغتنم است.
معتقدم که، در ایران – حتی اگر به یکی از گزارشهای جامعهشناختی نظیر سفرنامه پولاک پزشک ناصرالدین شاه، یا حاجی بابای اصفهانی یا تاریخ بیهقی استناد کنیم – به خاطر وجود دو عامل، یکی هنرمندانی که اهل تطمیع و ارتباطات پشت پرده هستند و دوم به خاطر تبختر برخی هنرمندان، وظیفه منتقدان، سختتر است.
از طرفی چون مردم ایران، در طول؛ در مسیر راه ابریشم و در عرض؛ در مسیر آرزوی پطرکبیر یعنی ترانزیت خلیج فارس با دریای کاسپین هستند، چرب زبانند و اهل تسامح و تساهل و دلال عاطفه! یعنی هرگز مایل نیستند در قضاوت و محک زدن، به طرفی مایل شوند!
بر این اساس، تکریم قلیل افرادی که چون شاهین تیزچشم، بر ترازوی نقد، جانب اعتدال را پاس میدارند، واجب است. چون خلاف حرکت جمع، حرکت می کنند.
همین فرد ملایم، بسته به ساحت نقد، چه قدر دقیق و درست، جایگاه هنری پوپولیستی را، بی توجه به رگ خواب مرده پرستی مردم، همانند یک جراح، غربال و الک می کند. نه، تعریف و تنقید او الکی نیست.
اما او خلاف کار است! خلاف جریان عموم، می اندیشد و می نویسد و بادبانی ندارد که در آغوش هر بادی، رها سازد. او بر سینه امواج مشیت اهورایی، رهسپار دلدار حقیقت جو است.
اگر نبود دلداری او در خلاف جهت طبع و نشر دهه هفتاد، درباره سرود ای ایران، کدام نوشتار* را باید سرلوحه نخستین فیلم و کتابم** قرار می دادم؟!
برای درک زمانه، باید یادآوری کرد که حتی زادروز و سالمرگ دقیق گلگلاب چهار سال پس از مستند مرزپرگهر در تقویم هنرمندان موسیقی ثبت شد!
یادم هست که زمانی بر کتابی از ایشان در روزنامه فرهنگ آشتی به تاریخ ۱۳۸۳ نقدی نوشتم و ایشان، فروتنانه یادداشت جوابیه را مرقوم فرمودند.
او کلمه به کلمه یک کتاب را میخواند. حتی معنای سپیدی لابلای سطور کتابهای اخیر را هم، با زیرکی درمییابد. در زمانهای که فضای تخیل و مجاز هم، مجوز آلود شده است، کار او بی مانند است و ثمرهای جز خلوت و تنهایی ندارد.
سخن کوتاه که از رفتارش بیش از گفتارش آموختم!
شسته و بایسته سخن میگوید.
خوب گوش میکند و مبادی آدابی است در پوشش و نشست و برخاست، هارمونی دارد.
در نقد، سخن به کنایه نمیگوید.
درجمع، چهار مضراب تعارف را پر طمطراق نمینوازد.
کم گوی و گزیده گوی است، چون همسلکان منتقد متقدم و متاخرش.
تولدش مبارک، با نوای رباعیات خیام با صدای ام کلثوم بر صفحه گرامافون، چون جهانی فکر می کند و ایرانی عمل می کند.
یادش بخیر نخستین دیدارمان در نمایش مستندی پرتره از مارتین اسکورسیزی درباره زندگی الیاکازان***، ممنون که تک ساحتی نیستید و جهانشمول هستید و هنوز هم خلاف جریان شنا میکنید، ای دردانه نقد موسیقی ایران!
*در دهه شصت زمانی که استاد گلگلاب غریبانه فوت کردند، دوستانش رسانه برای خبر مرگ او نداشتند تا چه رسد به تکریم و اعزاز ایشان. مثلا دکتر پرویز شهریاری در نشریه خصوصی خود، چیستا، تنها یک صفحه، آن هم در نخستین سالگرد مرگ استاد گلگلاب، مطلبی نوشتند.
** فیلم و کتاب مرزپرگهر درباره دکتر حسین گلگلاب
*** مستند «نامه ای به الیا»
۱ نظر