نوشتهای که پیش رو دارید در کتاب «آهنگ» شماره دوم که ویژهنامه پنجمین جشنواره سراسری موسیقی فجر بود در سال ۱۳۶۸ به انتشار رسیده است:
چهرۀ عارف قزوینی در سه عرصه نمایان و درخشان است. عرصه سیاست، عرصه شعر و عرصه موسیقی که گاه این دو آخری با یکدیگر ترکیب و تلفیق شده و تصانیف وی را که مسبب اصلی شهرت عارف و محبوبیت اوست پدید میآورند. محبوبیتی که بنظر نمیرسد هنوز هم در بین اهل موسیقی نقصان پذیرفته باشد، پدیده عارف که مرکب از شخصیتی با چند استعداد درخشان و حساسیت خاص بود در دوره تاریخی خویش هویتی ویژه یافت و در زندگی و آثارش تأثیر خود را گذاشت.
در این پنجاه سال اخیر، عارف از بحث انگیزترین افراد در میدان هنر و سیاست بوده و نوشته های فراوان درباره اش نوشته شده است که همه آنها در یک سطح نیستند. اما بیهوده است اگر بخواهیم آثار موسیقی عارف را از روی نمودهای ظاهری شخصیت او و موضع گیریهای ناپخته سیاسی – عقیدتی اش بسنجیم چنین کاری ما را دچار اشتباهاتی خواهد کرد که بعضی دیگر حدود سی سال پیش مرتکب شدند و تنها حاصلاش آن بود که همان اشخاص شخصیت عارف را بدون شناخت عمیق آن محکوم کنند و برای عرض ارادت به او تصانیفاش را بصورت مسخ شده و بی روح اجرا کنند. کاری که عارف خود از آن به شدت در رنج بود در این چند سال اخیر به همت تنی چند از موسیقیدانان خوب معاصر، بعضی تصانیف او اجرا شده است. اما جای یک تحقیق مدون مکتوب که براساس مدارک و اسناد و از لحاظ هنری در چارچوب موسیقی سنتی باشد در میان کتابهای موسیقی ما به شدت خالی است. عارف در زمان کودکی نزد روحانیون بزرگ موسیقی شناس و خوشخوان دوره خویش به تحصیل آواز پرداخت و خود از حنجره ای داودی برخوردار بود. آثارش نموداری از نوعی ذوق و حساسیت شدید موسیقایی بود.
از طرفی به علت قریحه شاعری و سابقه در این امر -به خلاف بعضی خوانندگان دوره خویش- شعر شناس نیز بود و موارد کاربرد درست شعر در موسیقی و فن تلفیق را خوب میشناخت اصول و مبانیای را که از طریق تحصیل و تعلیم آواز در مقوله تلفیق فرا گرفته بود، در تصنیف سازیاش بهکار برد و آثار جاودانهاش را آفرید باید دانست که آشنایی با شعر و موسیقی برای ساختن یک تصنیف کافی نیست؛ بلکه باید از عهده تلفیق آنها و خلاقیت در فرم تصنیف هم برآمد و این خود کاری است که استعداد و تخصص علیحده میطلبد و از موارد نادری است که کسی بتواند همانند عارف و مرحوم علی اکبر شیدا چنین باشد.
۱ نظر