گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

مروری بر نواخته های احمد خادم‌پر، بر سیم و پوست و چوب

سایه اندیشه فلسفی در موسیقی کلاسیک ایرانی
نواخته‌های آقای خادم‌پر را باید جدا از هر گونه عادات شنیداری که تا به حال داشته‌ایم، بپذیریم و با تکرار در شنیدن‌شان و بی هیچ داوری، بخواهیم به فضای صوتی و در واقع به فضای اندیشگی او وارد شویم. بدون کمترین جستجویی به قصد کسب لذات شنیداری همیشگی‌مان، بدون انتظار کشف نظمی آسان‌فهم در کلیت و در اجزا و بدون هیچگونه آسان‌پسندی و یا توقع فضاسازی‌های متظاهرانه‌ای که نوعی روشنفکرنمایی سطحی بیش نیستند، حتی عبارات مصطلحی چون غریب‌گردانی و آشنایی‌زدایی را هم نمی‌توان با اطمینان خاطر در مورد این چند شیار (تراک) به کار برد. این شیارها گویا حتی هدف تصویرسازی را هم ندارند.

متونی هستند آغاز گرفته از خود و ختم شده به خود؛ متونی که قرار نیست به طور مستقیم راوی نگرشی جا افتاده و شناخته شده در مقولات فلسفی و با مفاهیم معنوی باشند. حتی می‌توان گفت که بیش از روایتگری، بازتاب دهنده و منعکس کننده دنیای درون مجری/مولف آنند.

دنیایی که دستکم صد سال در فضای تاریخی ما زمینه دارد و ادبیات ما (اول داستان و بعد شعر) بعد از عصر مشروطه تا به حال با بهترین کیفیتی آن را نشان داده است. دنیایی که بین آرامش جهان قدیم و اضطراب جهان مدرن سرگشته است و در برزخی بی‌انتها دست و پا می‌زند.

دستان مجری/ مولف بر سیم‌های سه‌تار و بر چوب و پوست کوبی‌ها، چون دو قلب مضطرب؛ با خط سیری ظاهراً مشترک و باطناً غریبه از همدیگر همهمه‌ای بی‌انتها دارند و این حال برزخی در این کلاف درهم ریخته صداها و سکوت‌ها. چون شرنگی تلخ و تیز به جان شنونده سرازیر می‌شود. تفاوتی نمی‌کند که فضای چهارگاه باشد با دشتی و نوا و اصفهان حتی طرح کلی گوشه‌های ردیف کلاسیک نیز در این خوانش، کاربرد و مفهوم همیشگی خود را از دست داده است. همه این‌ها از دست رفته‌اند تا شاید چیزی دیگر به دست آید: روایتگریِ محض؛ و موسیقی بدون روایت شخصی، چیزی نیست جز تکرار حدیث دیگران و با احیاناً مشاقی کردن و درس پس دادن. نمونه‌هایشان هم خارج از حد و شمارست.

طرفه این که در این هنگامه اصوات، نقش ساز کوبه‌ای به خلاف نقش عادت شده تاریخی‌اش، نه مترونوم است و نه «نمک منضم» به نغمات. از نقش نظم دهنده‌اش خارج می‌شود تا بی‌نظمی تشویش افزای جهان خارج را بنمایاند. دیگر نگهدارنده اوزان و قالب‌گیر کالبد ظاهری اشعار نیست بلکه عملا به نشر سخن می‌گوید.

مولف / مجری خود سال‌ها نوازنده تمبک بوده و با ص‍ناعات اجرا و فضای ساز آشنایی دست اولی دارد. کما اینکه صدای ناخنش بر سیم سه‌تار نیز خبر از کار و تمرکزی بایسته می‌دهد. به گمانم جهان موسیقی شخصی او نیاز به حاشیه پردازی و سخن پراکنی اضافی ندارد. خود می‌تواند با همه تیرگی‌ها و پیچیدگی‌هایش حرف خود را بزند و حرف‌هایش در هوا معلق نماند، بلکه شاید به نقطه‌ای در درون ما اصابت کند که ما به هر حال سعی می‌کنیم به آن زوایای تاریک نگاه نکنیم.

علیرضا میرعلینقی

علیرضا میرعلی نقی

علیرضا میرعلینقی متولد ۱۳۴۵ در تهران
روزنامه‌نگار، پژوهشگر موسیقی و منتقد هنری

۱ نظر

بیشتر بحث شده است