ولی درآمد هایفتز سریع افزایش یافت و در فصل بعد چهار برابر شد. بر اساس برخی گزارشها مذاکرات توسط مادر هایفتز انجام میشد که به سادگی پسرش را نسبت به اجرای برنامهها تهدید میکرد. هایفتز با اجرای تعداد زیادی کنسرت خیریه در اولین سالش در آمریکا موافقت کرد، دقیقاً مانند کاری که در روسیه کرده بود و در طول حرفهاش انجام میداد. برگزاری کنسرتی در والدورف آستوریا (Waldorf Astoria) جهت جمعآوری پول برای انجمن نیویورک دای کیچن (New York Diet Kitchen) که از مادران جوان حمایت میکرد و برای نوزادان شان شیر مهیا میکرد.
همچنین دو اجرای دیگر یکی برای امور خیریه سازمانهای یهودی جهت تجمع بزرگ در لیبرتی لند (Liberty Land) بود در کنار جوزف رزنبلات (Josef Rosenblatt) و ویولونیستی به نام ادی براون (Eddy Brown) و دیگری یک جشنواره در موزه هنر متروپلیتن (The Metropolitan Museum of Art) که بیش از ۱۵۰۰۰ دلار برای خانوادههای سربازان و ملوانان آمریکایی- یهودی پول جمعآوری کرد. کنسرتهای خیریه توجه را به جنگی که همچنان در اروپا شعلهور بود جلب کرد. برای اکثریت مردم موسیقی پناهگاهی برای خلاصی از خشونت بود.
گزارشی در ۲۶فوریه ۱۹۱۸ در روزنامه فورت وین ژورنال-گازت (The Fort Wayne Journal-Gazette) نوشته شد که: «موفقیت هایفتز ثابت کرد جهان میتواند بهتر از جنگ به آتش کشیده شود و او نقش خود را در آرامش بخشیدن و تسکین دادن به خوبی ایفا کرد. در دنیایی که به واسطه قضاوتها و خشونتها پاره شده است او سعی میکند افکار را به سمت زیبایی و تفکر مثبت هدایت کند».
نکات برجسته از فصل اول برای هایفتز شامل بازدید از کارخانه عظیم فورد در دیترویت ، تجربۀ حضور در یک آسمانخراش، سفری به آبشار نیاگارا و دیدار دوباره با استاد محبوبش آئور بود که چند ماه بعد از خانواده هایفتز از روسیه مهاجرت کرده بود. پذیرفته شدن در محافل موسیقی آمریکا به شکل یک رویداد اجتماعی در هتل معتبر بالتیمور نیویورک برگزار شد. اعضای برجستهترین باشگاه موسیقیدانان شهر، بوهمیانها، با یک شام رسمی ویژه به افتخار هایفتز مراسمی برگزار کردند که توسط رییس باشگاه، فرانس نایزل (Franz Kneisel) نظارت میشد. سیصد موسیقیدان برجسته از جمله فریتس کرایسلر (Fritz Kreisler) -الگوی دوران کودکی اش-، افرم زیمبالیست (Efrem Zimbalist) و دامروش (Damrosh) و والدین هایفتز حضور داشتند؛ المان دعوت را به دلیل گرمی هوا رد کرد.
با تمام شهرت و ثروتی که فصل نخست حضور هایفتز در ایالات متحده در سال ۱۸-۱۹۱۷ او را احاطه کرده بود به راحتی میتوان فراموش کرد که او هنوزیک نوجوان بود. در یکی از رسیتالهایش در کالج اسمیت در نورث همپتون ماساچوست این ویولنیست جوان طبق نوشتههای هلنا اسمیت در “Springfield Sunday Union And Republican” (۴مارس ۱۹۲۸) تقریباً «از ترس فلج شد» و با «وحشت و خودآگاهی به خود لرزید». دلیل این امر چه بود؟ کالج اسمیت یک کالج هنرهای آزاد برای زنان بود (و هنوز هم هست) و وقتی هایفتز روی صحنه آمد خود را میان جمعی از زنان جوان یافت.
۱ نظر