سنّتگرایی در موسیقی ایرانی چنان که از تاریخ صد و اندی سالِ اخیر بر میآید، واکنشی بوده است در برابرِ کنشِ تحلیلی و علمی و هنری و ذوقی که از اروپای غربی آمده بود و آن هم از یونانِ قدیم آبشخور بود. نتگرایان به صرافت افتاده بودند که نه تنها بر «حفظ» پا بفشرند بلکه اشارتی نیز به «اشاعه» موسیقی در جشن هنر و گروهنوازیِهایِ «ردیفمدار» داشته باشند.
بدان وقت رسیدیم که حاکمان فرهنگیِ ما، «اشاعه» را نیز واژهی مجاز ندانستند و «واو» عطف را به «پژوهش» برگرداندند؛ نوعی کاویدن در گذشته و پافشاری و تأکید موأکّد و مجدد بر «حفظ» برای موزه تاریخ و پسینیان و فاتحه خواندن بر «گبری» که «حسینی» در او نیست.
روشِ پارهای از سنّتگرایان موسیقی ایرانی، چنان که از گفتهها و نوشتهها و کردهها و عکسالعملهای ایشان مشاهده و آزمایش میشود، دفاع از پارهی موردِ ارادتِ گذشته بوده است که ایشان را عهد مودّتی و عقدِ اخوّتی با آن نوازندگان و خوانندگان و استادان بوده است.
مهر و وفای مرید به مراد و بازگشت به دورهی ناصرالدین قاجار و زمانِ ورود پیانو به ایران و ورودِ همزمانِ مُدرنیّت اروپای غربی با اسباب و راهنمایانش، بود تا آب را از سرچشمه به مسیرِ به گمانِ خود «درست» هدایت کنند.
چرخشِ زمانی به بهانهی مهر و وفا به گذشتگانی چون خاندانِ فراهانی و مختاری و درویش که از قضا، نه دغدغهی یکسانسازی داشتند و نه سودایِ تحمیلِ مسیرِ خود به شاگردان و پسینیان و کنترلِ فردیّت و شخصیّت هنری ایشان، آن هم با روشهای غیرعقلانی داشتند!
نکتهای را به کوتاهی بگویم که موسیقی، هنریست که بخشِ کمیّت بَردارِ آن «علم» است و بخشِ کیفی غیرعلمی ولی هنری عقلانی و انسانی است؛ آمیختنِ دوغ و دوشاب و طبابع و ِاستارگان و حافظ و سعدی و مولوی و رمل و اسطرلاب و فردوسی و خیام و خانهگاه و صومعه و بودا و ذن و صدای خشدار و بسیاری دیگر، بُردنِ مسیر به عقلِ دوراندیش و معرفتاندیش و اخلاقاندیش نبود و این بازگشت را نوعی اخلاقِ فرهنگی خواندن نیز از عجایبِ سامانهی سنتگرایان است.
چرخشی که از نقطهی ورودِ موسیقیِ مدرن توسطِ آلفرد لومرِ فرانسوی و مینباشیان و مهدیقُلی هدایت آغاز شده و با علینقی وزیری رشد و نموّ یافته است و اکنون در «مرکز حفظ و اشاعه» و «پژوهش» (۱) به نقطهی نخستین باز میگردد و به اصلاحِ آوانگاری و دستنویسها میپردازد و در شناختِ موسیقی پَرسه میزند و اجازتی و رخصتی و مجالی و طاقتی و تحملی برای نقد، از خود، نشان نمیگذارد.
سنتگرایان برای حاملانِ فرهنگِ موسیقی اروپای غربی، به اصطلاحِ مذمومِ «غربزدگی» متوسّل شدند و روشهای مختلفی برای مقابله و مبارزه اختیار کردند تا زهرِ چشمی نیز به کشورهای اطراف که زودتر از ما رَخت و ابزارِ مُدرنیّت پوشیده بودند، نشان دهند. اما زمانپریشی و گذشتهگرایی و از دیروز و فردا و پسفردا گفتن و به هم گره زدن و بر تختِ قُدسی و روحانی تکیهدادن و نسخهخوانی و قدیمیخواری، نتیجهای جز انزوا و کاستیِ سطح و تنبلیِ ذهنی و فیزیکی در موسیقیِ ما نداشته است و جهد و جهادِ آنان، معطوف به پارهای از روشها چون بازگشت به دورانِ پیشنوشتاری که به سرمنزلِ مقصود ِ موردِ نظرِ جمعیِ سنتگرایان، قرار نگرفت.
به واکاوی در قوانینِ ریشهای حاکم بر موسیقیِ ایران پرداختند و از نقطهی ورود پیانو و لومر، با هدفِ کشفِ قوانین و مراعات و اجرایِ آن قوانین آغاز نمودند و با نقدِ بیرحمانه به علینقی وزیری، مایه و پیمانه گرفتند و به کم یا بیش با اندکی تقاوت در رویکرد، در انتها به همان تئوری موسیقیِ علینقی وزیری رسیدند!
پارهای از سنتگرایان موسیقیِ ایران در امر آموزش و اجرای قوانین اجرایی آن نیز به شیوههای مکتبی و مشرقزمینی و کلاسهای جمعی و مجازی و حضوری و گروهی روی آوردند و هم ایشان که از ابداعات نوشتاری استقبال نمیکردند به تشکیلِ نهادهای اجتماعی پرداختند و از واژهی «دستور» معانی بلند استخراج نمودند و در عمل و کاربرد نیز اختیار کردند.
سکوی نگاه و منظرِ نظر سنتگرایی موسیقایی ما را مویشکافانه و سنجشگرانه، تحلیل و تقریر نمودن، مجالِ گستردهی دیگری میطلبد، اما دستِ کم اینجا و پس از گذر از تجاربِ تلخ، چنین میتوان داوری کرد که سنتگرایان موسیقی ایرانی از پنجرهی زمان و زمانهی خود در پدیدهی «موسیقی ایرانی» نظر نکردند و به سادگی از بسیاری امکانات و ابزارِ رشد موسیقایی مدرنیت بیبهرگی اتخاذ کردند و در پرورش پسینیان موسیقیِ ما از نگاه اخلاق، خواسته یا ناخواسته، بندی و سدّی بر شکوفایی هنر موسیقی ایران افکندند.
پینوشت
۱- مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ملی (یا سنتی) در ابتدای دهه ۸۰ ناماش به مرکز حفظ و پژوهش موسیقی ایرانی تغییر کرد و امروز ظاهراً این مرکز به کلی غیر فعال شده و ساختمان آن نیز در سال گذشته به انتشارات سروش تعلق گرفت. در سالهای اخیر این مرکز به کلی تعطیل شده بود و تنها در بخشِ همکف آن، کارگاه سازسازیِ قدیمیِ آن مشغول به کار بود که آن نیز امروز تعطیل شده است.
البته نگارنده محترم در نظر ندارند که بخشی از این سنتگرایی ریشه در دورهای از نگاه موسیقایی غربی بهویژه فرانسوی به موسیقی سایر ملل دارد ریشه در نگاه افرادی چون دکتر صفوت و هنوز ژان دورینگ و در حوزه تفکر مانند دکتر داریوش شایگان و…