آقای صهبایی چطور وارد ماجرا شدند؟
ما قبل از صحبت با آقای صهبایی یک قطعه از این کار را با ارکستر هنگام در شیراز ضبط کرده بودیم. تلاش داشتیم که کل کار را یک بار دیگر با ارکستری دیگر در تهران ضبط کنیم. اما با توجه به فشردگی برنامه های آنها، ضبط ما به تعویق می افتاد و من احساس کردم که فرصت کافی برای تمرکز بر این کار را ندارند. تصمیم گرفتیم که با استخدام نوازنده های مستقل کار را اجرا کنیم و از فردی واجد صلاحیت برای رهبری کار دعوت کنیم. بر اساس آشنایی و شناختی که از استاد صهبایی داشتم، از ایشان برای کار دعوت کردیم. آقای صهبایی هم بعد از چند روز مطالعه پارتیتور ها، قبول کردند که کار را اجرا کنند.
من هم با همکاری صمیمانه یکی از دوستان (آقای مهرداد عالمی که در آن زمان به صورت مهمان در کوارتت زهی هنگام در شیراز با ما همکاری داشت) به انتخاب نوازندگان پرداختم و به این صورت ارکستر تشکیل شد. بعد از چند جلسه تمرین فشرده و نزدیک و همکاری صمیمانه آقای صهبایی، کل بخش ارکسترال آلبوم، در یک روز ضبط شد.
آیا هیچ یک از آثار این آلبوم را قبل از انتشار، به صورت زنده اجرا کرده بودید؟
بله، سه قطعه “آواز چهار گاه”، “طلوع” و “لحظه های بی زمان” قبل از ضبط این آلبوم، توسط ارکستر هنگام سه یا چهار بار در شیراز و تهران کنسرت داده شد و همان طور که اشاره کردم، یک بار هم ضبط استودیویی شد. ولی ما برای یک دست شدن نتیجه نهایی از نظر سونوریته، همان اثر را هم برای انتشار در این آلبوم، دوباره ضبط کردیم.
بعد از ضبط هم کل این آثار را به رهبری آقای دکتر صهبایی در تهران و شیراز اجرا کردیم. البته در کنسرت، به جای کوارتت، نسخه ارکسترال “سه گانه ایرانی” را اجرا کردیم.
با مقایسه قسمت های مختلف آلبوم لحظه های بی زمان، به شنونده این احساس دست می دهد که آهنگساز خواسته تسلط خود بر سبک های مختلف آهنگسازی را به رخ بکشد و نشان دهد که هم توانایی ساختن آثاری با بافت ملی را دارد (مثل قطعه طلوع) هم آثاری با نگاه پیشرو تر (مثل لحظه های بی زمان) هم آثار کلاسیک تر (مثل بخش هایی از موومان دوم و سوم سه گانه ایرانی) و هم آوانگارد (مثل ابتدای موومان اول سه گانه ایرانی). آیا این نوع نگاه به کار را تایید می کنید یا این که آن را نگاهی سطحی قلمداد می کنید؟
اگر هم چنین دسته بندی ای، به واقع وجود داشته باشد، هدف آن نه به رخ کشیدن تکنیک و نه ثابت کردن تسلط آهنگساز، بلکه صرفا نوعی جستجو بوده است. در حقیقت این موضوع نشان دهنده تلاش من، به عنوان آهنگساز، برای جستجو در شیوه های آهنگسازی و محک زدن امکانات هر یک از آنها در بستر موسیقی ایرانی و دنبال کردن یک راه شخصی بوده است. هر چند که تعداد این آثار برای قضاوت بسیار اندک است.
برای مثال، قطعه “طلوع” (و نه “آواز چهارگاه”) کاملا یک قطعه تنظیمی است. یعنی یک ملودی تک خطی، برای ارکستر تنظیم شده. تنظیم ارکسترال آن هم کاملا بر اساس مختصات هویتی همان ملودی صورت گرفته.
۱ نظر