در یک نیمه شب به ناگه وقتی صدای پیانو بلند شد، همگان تصور کردند که ارواح آن قصر قدیمی پیانو می نوازند و با شتاب به سمت پیانو رفتند و به ناگه فردریک ۶ ساله را پشت ساز دیدند و تمام خانواده شوپن با اشک و ناله پنداشتند که روح و جسم فردریک توسط ارواح موزیسین آن قصر قدیمی تسخیر شده است.
همچنان امروزه افراد بسیار کمی معتقد هستند که در آن شب جادویی روح یک موزیسین، جسم فردریک شوپن را تسخیر کرده است. فردریک کم کم بزرگ می شود و نیازمند یک استاد پیانو می باشد. اولین استاد فردریک ۶ ساله در پیانو آلبرت تسیونی است که اهل چکواسلواکی با چکمه های سواروف است که او را به شاگردی می پذیرد. فردریک قبل از ۷ سالگی دو پولونز نوشت و وقتی که پولونز اولش توسط پدر سیبولسکی یکی از معدود ناشران لهستان منتشر گردیده، به یکباره پذیرش اجراهای کنسرتهای اشرافی از پایتخت لهستان برای او صادر گردید تا اینکه بتواند اولین کنسرتش را در ۸ سالگی برای یک موسسه خیریه اجرا کند.
در همان سالها در سن ۸ سالگی فردریک متوجه می شود که پیانو او تقدیمی خاندان اسکاربک است و یک پولونز می سازد و به ویکتوریا اسکاربک تقدیم می کند تا از آنها به خاطر تمامی حمایت هایشان تشکر کند. روزی در حضور مادر تزار در پی بازدید از مدرسه، فردریک دو پولونز از ساخته هایش را اجرا می کند و آنژلیکا کاتالانی خواننده بزرگ آن ادوار در همان زمان ساعت طلای گران بهایش را از روی دستش باز می کند و پس از تمجید فردریک، در جلو همگان به او هدیه می دهد.
وقتی او ۱۰ ساله می شود، شاهزاده کنستانتین برادر تزار که در قصر بلودر زندگی می کرد، بیمار می شود و دوای بیماری عصبی او را آوای پیانوی فردریک شوپن کوچک اعلام می کنند. او مدتها در کاخ بلودر پیانو می نواخت تا حال آن بیمار بهبود یابد. او در سن ۱۲ سالگی پولونزی را به تسیونی تقدیم می کند که این اثر باعث وداع آن دو می شود؛ چون پس از آن تسیونی دیگر چیزی برای یاد دادن به فردریک شوپن نداشت.
فردریک در دوران نوجوانی یک کار دسته جمعی گروهی را جهت اجرای کمدی می نویسد. پس از آن در سال ۱۸۲۷ میلادی امیلی خواهر کوچکش بر اثر بیماری از بین می رود. سپس او در کنسرواتور ورشو از سال ۱۸۲۷ تا ۱۸۲۹ میلادی به مدت ۳ سال به یادگیری موسیقی می پردازد. سپس به همراه ۴ دوستش در سال ۱۸۲۹میلادی به وین که سکوی پرتاب اوست سفر می کند. او در این سفر با کارل چرنی آشنا می شود و به دعوت او قطعه ای پیانو چهار دستی می نوازند.
پس از بازگشت از وین، رادیو ورشو به او لقب پاگانینی پیانو را می دهد.
در سال ۱۸۳۱ میلادی و در ۲۱ سالگی، نامزادیش با ماریا ودتسینسکا به علت ضعف جسمانی زیاد بهم خورد. به علت فرانسوی بودن پدر فردریک شوپن یعنی نیکلا شوپن فرانسوی ها می گفتند شوپن فرانسوی است و نامزد اسبق اش ماریا ودتسینسکا پیشنهاد داد که شوپن اسمش را با الهام از پولسکی یا نام قدیمی لهستان به شوپنسکی تغییر دهد که دیگر هیچ فضایی برای ادعای فرانسوی ها باقی نماند ولی فردریک شوپن قبول نکرد.
میشه این. متنو همشو باهم بزارین . خیلی باحاله. من پیانیستم . و عاشق فلسفه های اینچنینی. کپی کردم به همه دوستام دادم. اونام لذت بردند. مرسی از سایت باحالتون
in matlab edame dare ? ya tamum shud ? bazam azin dast mataleb bezarin lotfan. sepas