البته این مساله به برخی نوازندگان نیز سرایت کرده و برای مثال شاهد هستیم گروه شیدای کنونی نیز با همین وضعیت اداره می شود و اکثر نوازندگان این گروه از حقوق های هنری خود ناراضی هستند و آن را در شأن هنری خود نمی دانند. متاسفانه همانگونه که قبلا نیز ذکر شد هنرمندان خوانندۀ ما نه تنها تلاشی در جهت رفع این مشکلات فرهنگی و هنری نمی کنند بلکه در تلاش هستند تا این وضعیت همچنان به نفع آنها حفظ شود و آنها بتوانند از این مسیر، درآمد و حقوق بیشتری داشته باشند.
در صورتی که هنرمندی مانند محمدرضا شجریان می توانست با این جایگاه والای هنری با شکستن و زیر پا نهادن این تعرفه های مسخره، غیر منطقی و من درآوردی به عنوان الگویی ساختار شکن و نوگرا و تحول گرا برای جوانان، این بت کاذب و دروغین را برای همیشه شکسته و بهایی دوچندان برای نوازندگان و هنرمندان جوان قائل شود.
ولی افسوس که حرص و طمع بیش از حد اجازۀ چنین تصمیم متفاوتی را به ایشان نداده و با کمال تاسف امروز شاهد غده های سرطانی جوانی هستیم که زاییدۀ همین فرهنگ غلط اجتماعی و هنری بوده و هر یک به نوعی از این دیدگاه و نگاه سطحی اجتماعی نهایت سوء استفاده را به نفع خود می کنند و معلوم نیست در آیندۀ دور یا نزدیک شاهد چه روالی در موسیقی ایرانی خواهیم بود.
متاسفانه در این آشفته بازار هنری که همۀ جایگاه ها جای خود را به دیگری داده است، رادیو و تلویزیون هم به نحوی دیگر بر آتش این فرهنگ غلط دامن میزد.
این دو رسانۀ ملی تبدیل به مرکز پخش سطحی ترین و مبتذل ترین موسیقی های موجود شده است و از طرفی دست اندر کاران آن مدعی هستند که باید فرهنگ ملی حفظ شود و … !
تلویزیون ایران شاید به عنوان تنها تلویزیونی در جهان است که نمایش ساز و آلات موسیقی در آن ممنوع است. رسانه ای که در آن نمایش منقل و وافور و طریقۀ مصرف انواع مواد مخدر آزاد است ولی نمایش ساز خیر! از مصوبات جالب تلویزیون ایران این است که نمایش خواننده و حرکات آن منعی ندارد. اگر حرکات و نحوۀ نواختن نوازندگان تحریک آمیز است و بد آموزی دارد، حرکات لوس و زنندۀ خواننده ها هم می تواند در نوع خود تحریک آمیز و مخرب باشد.
ولی باز هم جماعت خواننده به خود اجازه می دهند در این رسانه شرکت کنند و با حالتی مسخره و تصنعی روی موسیقی از پیش ضبط شده در میان گل و بلبل و چمن و یونجه زار لب می زنند، غافل از اینکه این عملکرد آنها می تواند توهینی به قشر نوازنده باشد و توهینی به هنرمندانی است که این نغمه ها را آفریده اند ولی حق نمایش و دیده شدن را ندارند.
ای کاش لااقل در این یک مورد خوانندگان ما با قشر نوازنده و آهنگسازان همدل و همزبان بودند و برای حمایت از جامعۀ موسیقی هم که شده با این وضعیت در این رسانه حاضر نمی شدند.
به نوعی می توان گفت این کار جماعت خواننده سوء استفاده از قانون بی سامان تلویزیون ایران جهت مطرح کردن خود است. هنوز برایم جای سوال است که چگونه یک خوانندۀ مدعی اجرای موسیقی هنری می تواند به خود اجازه دهد بدون عوامل همراه و به تنهایی اینگونه روی صفحۀ تلویزیون ظاهر شود و به اجرای لب خوانی و حرکات تصنعی بپردازد؟
در هر صورت به امید روزی هستیم که شاهد جایگاه واقعی هریک از هنرمندان و دست اندرکاران هنر باشیم. چرا که شأن هنر بسیار بالا تر از این تبعیضات حقوقی و … است و امید آنکه در نسل آینده شاهد خوانندگانی باشیم که در اوج توانایی های فنی به دور از این حواشی کثیف، در کنار همکاران نوازندۀ خود با حقوقی برابر و یکسان به فعالیت هنری بپردازند و الگویی برای نسل های بعد از خود باشند.
به امید آنروز…
در ابتدا تشکر می کنم از آقای جواهری عزیز که این مطلب را هنوز ادامه اده اند شاید نقد این گونه مطالب باعث شود تا جرقه ای در ذهن بعضی از این افراد شود.خواهشمندم که مطلب را باز ادامه دهید. در پایان جمله ای از دکتر شریعتی را می گویم:
آدم همیشه حرف یک روشنفکر را گوش می دهد ؛ اما هیچکس حرف آن ملایی را که می گوید ، « موسیقی حرام است » ، ولی اصلا نه در عمرش موسیقی شنیده و نه اگر بشنود می فهمد ، گوش نمی دهد ! ای کسی که می گویی « غنا» حرام است ، اصلا تو می فهمی « غنا » چیست ؟
اصلا تو این را که این موزیک حماسی است یا ملی است یا علمی است ، تشخیص می دهی ؟!
موسیقی هزار شعبه دارد ، تاریخ دارد ، نقش های گوناگون دارد ، بنابر این وقتی که تو فتوا می دهی « حرام است » ، هیچکس گوش نمی کند ؛ برای اینکه تو نمی فهمی که چیست
faghat mitunam begam bara in farhange fased ke ruz beruz ham be mizane fesadesh afzude mishe moteasefam
آقا ، رک تر و بی پرده تر از این باید نوشت..
ادامه بدید
چرا حرص بی خود می خورین؟
علیزاده و شجریان و کلهر استادهای موسیقی ما هستند
حالا این خواستگاه اجتماعی ایران هست که با شعر و آواز سریعتر و بهتر رابطه برقرار می کنن
شما شاید بتونین یه عده ی انگشت شمار رو از شجریان دور کنید
اما نمی تونین آحاد ملت رو از دوست داشتن شعر و آواز دور کنین
می تونین؟
پس حرف بی خود نزنین
نمی دانستم همین حرف کوچک باعث می شود که نظر من را در سایتتان قرار ندهید. شاید هم شما اعتقاد دارید موسیقی غنا است
من رگ گردنم را با سند مطالب نقل شده توسط این موجود زنده معامله می کنم
جناب آقای جواهری
از سخنان شما می توان دو نوع برداشت کرد
۱. قصد شما نقد کردن اوضاع موسیقی ایران می باشد
۲. قصد شما تخریب شخصیت استاد شجریان است
در مورد اولی باید به خدمت حضرت عالی رساند که همیشه جوامع نقد رو می پذیرند ولی نقدی که بر مبنای اصول ادبی و علمی مرتبط به اون موضوع باشد
بنده فکر می کنم که شما نقد نویس خوبی نیستید. چون اصول اولیه نقد نویسی رو رعایت نمی کنید. انشالله روزی برسه که نقد های پخته تری رو از شما شاهد باشیم
در مورد مساله دومی باید بگم که صدای استاد شجریان سالهاست که تو این کشور طنین انداز میشه. کوچک و بزرگ پیرو جوون زن و مرد با صدای ایشون خاطره دارند اگه بهتر بگم صدای ایشون تو قلب مردم ایران هستش بنا به استناد از نقد خودتون دستان و نوا و بیداد و آستان جانان و سر عشق ها کار خودش رو با این مردم کرده صدای شجریان جزیی از پیکره خاطره ای مردم بوده و هست و خاطره ها به راحتی از بین نمی روند
بهتره که با این کارها خودتو رو خراب نکنین و به یا داشته باشین
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
با سلام فکر میکنم مسئله کمی بین دوستان حالت شخصی پیدا کرده. بنظر من این موضوع که در جامعه ما تمایل عمومی به سمت آواز است یک واقعیت انکار ناپذیر است که شاید مهمترین دلیل آن این باشد که موسیقی ما تحت تاثیر شدید ادبیات و شعر است . روزنامه ایران درتاریخ ۲۹ شهریور سال هفتاد و هشت مصاحبه ای با استاد کسائی انجام داده بود که استاد فرموده بود “من از اوایل دهه ۵۰ بدلیل بی توجهی جامعه به موسیقی بدون کلام انزوا اختیار کردم ”
پس این یک مسئله جدید نیست .
در مورد اساتید آواز هم باید گفت این مسئله که مردم موسیقی با کلام را میپسندند تقصیر آواز خوانها نیست .
بنظر من طرز برخورد آواز خوانها با این مسئله هم بیشتر به جنبه شخصیتی افراد برمیگردد و در نقد هنری موضوعی فرعی محسوب میگردد.
در مورد شخص آقای شجریان هم همه میدانند ایشان دارای صفات خاصی بوده اند که چنین جایگاهی را بدست آورده اند که مهمترین آن علاوه بر زیبایی صدا روحیه شاگردی و پشتکار عجیب ایشان است و این همان چیزی است که متاسفانه در نوازندگان فعلی اصلا وجود ندارد که باز منجر به زیاد شدن فاصله بین جایگاه خواننده و نوازنده شده است .اگر فعالیت های آهنگسازی اساتیدی مثل پایورو تجویدی و یا کارهای تکنوازی اساتیدی مثل شهناز و عبادی را با لحاظ کردن سن افراد با معاصرین مقایسه کنیم به این نتیجه میرسیم که نوازندگان فعلی خیلی زود بازنشسته شده اند و یا شاید حرفی برای گفتن ندارند و این تقصیر آقای شجریان نیست .
اگر هنر ناب ارائه بشود کسی در برابر آن تاب مقاومت ندارد .
واقعا نوازندگان شاخص در زمان ما خیلی کم شده اند وگرنه خواننده خوب همیشه منت دار یک آهنگساز باذوق یایک نوازنده توانمند است.
واقعا فکر می کنید که نوازندگان العا پشتکار شجریان را ندارند؟ بهتر مثالی بزنم. در زمان سقراط می گفتند دندان زن ها کمتر از مرد ها است. کافی بود که اشخاصی دندان های زن را نگاه می کردن و می فهمیدند که این یک شایعه است. اما این تعبیر سال ها ادامه پیدا کرد. وضعیت شما نیز این چنین است. بهتر است مشاهده کنید که نوازندگام مختلف ما چگونه بدون داشتن متد ها و اتود های اموزشی در ایران به جستجو می پردازند و ترجمه مقالات زیادی را به رایگان ذدر اینترنت منتشر می کنند نمونه سایت گیتار برای همه. در مورد مردم هم باید بگویم که مردم ما در ستایش شخصیت ها قدرتمند تر هستن تا درک آن ها
تقریبا یک روز بعد از انتشار پاسخ وبسایت « شجریانیها » به نوشتهی آقای جواهری در وبسایت « گفتوگویهارمونیک » ، همانطور که ایشان در بخش نظرات شجریانیها وعده داده بودند مطلب تازهای در این ارتباط به عنوان ادامهی موضوع « وضعیت خواننده سالاری » در گفت و گویهارمونیک منتشر کردهاند. شخصاً تا اینجا احساس میکردم با فردی حداقل پایبند به مبادی اخلاق مواجهم. اما امروز ایشان در مطلب تازهی خود خاستگاه اصلی نوشتهشان که همانا در لحن و نیز کلماتی که به کار بردهاند نمود پیدا کردهاست را به تمام بازدیدکنندههای سایت گفتوگویهارمونیک نشان دادند و از این رو از تمامی همراهان محترم وبسایت « شجریانیها » بابت انتشار مطلبی در پاسخ به نوشتهی ابتدایی ایشان پوزش میخواهم. چه کنم که حقیقتا میاندیشیدم با شخصی صحبت میکنم که به گفتهی خودشان سابقهی چند ساله در موسیقی دارند و از اصول ابتدایی بحث یعنی حفظ حرمتها و رعایت اخلاقیات، آگاهند . باری، در همینجا اعلام میکنم شخصاً ادامهی بحث با ایشان را درست نمیدانم . در مورد سایر دوستان تصمیم گیری با خود آنهاست که آیا مایل به ادامهی بحث در سایت گفتوگویهارمونیک با ایشان هستند یا خیر . امیدوارم چنین بحثهایی در آینده توسط انسانهای صادق و نه عصبی و مغرض ادامه یابد. بخش نظرات این پست کماکان فعال خواهد بود . با درود
جناب جواهری سلام!
بنده در قسمت های پیشین این نوشتار انتقادات و سوالاتم را مطرح کردم که متاسفانه هیچ پاسخی از شما دریافت نکردم!حتی قول دادید که در قسمت های بعد این نوشتار ، یعنی همین قسمت های چهارم و پنجم پاسخ سوالاتمان را میگیریم که متاسفانه فقط بر دامنه ی سوالات و ابهاماتمان افزودید!
گویا نوشته ی شما پایان یافت و حتی به خود اجازه ندادید که پاسخ بنده یا دیگر خوانندگان محترم سایتتان را بدهید!باید عرض کنم آنچه ازسلسله نوشتار های شما برمی آید و مخصوصا با کنارکشیدن و پرهیزتان از بحث با خوانندگان وبسایت بر ما روشن می شود ، این است که مطالب شما صرفا نوشته هایی از سر غرض ورزی و کوبیدن شخصیت هنرمندی چون استاد شجریان است که مردم ما به ایشان سالهاست اعتماد کرده اند و پاسخ اعتمادشان را نیز به درستی گرفته اند!چرا که اگر غیر این است ، حداقل در بحث مشارکت میکردید!مگر نه این است که یک نویسنده یا سخنران ، مسئول نوشته ها یا سخنانی است که مینویسد یا بر زبان می آورد؟!آیا اصلا حوصله کرده اید نظرات بنده و سایر خوانندگان را در بخش نظرات بخوانید؟!بعید می دانم!!!
باز هم صحبت از حقوق هنری اعضای گروه و این بار گروه های شیدا!چرا بی سند حرف می زنید؟
و جالب ، نسبت دادن صفت «حرص و طمع» به استاد شجریان!آیا باز هم لازم است در این باره چیزی از شما بپرسم؟مگر پاسخ نظرات قبلی ما را دادید؟!واقعا جای تاسف دارد!!
البته در مورد قسمت پایان نوشتار شما در رابطه با وضعیت تاسف آور صدا و سیما و سوءاستفاده برخی از خوانندگان ما و ماهی گرفتن آن ها از این آب گل آلود با شما موافقم و بحثی نیست!اما چگونه پاسخ این همه بی احترامی به استاد شجریان در قسمت های قبلی نوشتارتان را میدهید؟!!
جناب جواهری عزیز!با این که دیگر جای شبهه باقی نمیماند که نوشته های شما بسیار از نقد و تحلیل یا آسیب شناسی فاصله دارد و صرفا از سر کینه توزی و غرض ورزی است،اما ما همچنان منتظر پاسخ شما میمانیم…
با عذرخواهی مجدد از شما و با احترام…
برادر کوچک شما ، جواد یعقوبی
درباره ی سلسله مقالات علیرضا جواهری تحت عنوان “خواننده سالاری”
سلسله مقالات دوست گرامی علیرضا جواهری تحت عنوان “خواننده سالاری” عکس العمل برخی از بلاگرها را برانگیخته است. در این مقالات به ظاهر تند واقعیت هایی نهفته است که باید مورد توجه قرار گیرد. نکته اساسی این است که به دلیل بت سازی , تعارف های بیمزه و نبود فرهنگ صحیح نقد در جامعه موسیقی , انتقاد های علیرضا به صورت غیرمنطقی همراه با تعصب های رایج پاسخ داده می شود.
برای نمونه به موضوعی اشاره می کنم تا خوانندگان بلاگ متوجه منظور نظرم شوند. چند سال پیش نوازنده ی تاری در روزنامه ایران به یاد ناصر فرهنگ فر مطلبی نوشته بود و گفته بود که ناصر فرهنگ فر چهار هنر “تنبکنوازی” , “شعرگویی” , “خوشنویسی” و “آوازخوانی” را به کمال داشت. در بزرگی استاد فرهنگ فر به عنوان یک استاد صاحب سبک در هنر تنبکنوازی شکی نیست ولیکن گفتن اینکه ایشان چهار هنر “تنبکنوازی” , “شعرگویی” , “خوشنویسی” و “آوازخوانی” را به کمال دارا بودند از آن تعارف های بیمزه ای است که پایه و اساس علمی ندارد.
امید آنکه بساط “خواننده سالاری” و تضییع حقوق نوازندگان به ویژه کوبه ای نوازان در ایران جمع شود.
در ضمن تا وقتی که خودمان به عنوان همصنفان عرصه ی موسیقی به حقوق یکدیگر احترام نگذاریم از دیگران نمی توان انتظار احترام داشت.
با سلام خدمت آقای ساعی
در داستان دندان زن ومرد در زمان سقراط بقول شما با شمارش مشکل حل شد خواهش میکنم در رابطه با کارهای موسیقی هم همین کار را بکنید .
نگاهی به آمار کمی وکیفی کارهای ارائه شده بیانگر افت موسیقی در هردو زمینه است .
شاید عده افرادی که ساز مشق میکنند زیاد شده باشد ولی چرا نوازنده خوب به همان نسبت زیاد نشده است؟
آیا قبول ندارید روز بروز از ارائه آثار ماندگار کم وکمتر شده است ؟
اینکه نوازندگان جوان بقول شما زحمت میکشند (اگر در مورد همه هم درست باشد )ولی در عمل ساز تاثیر گذاری نمیشنویم به مردم بیچاره چه ربطی دارد ؟
اصولا بخش عظیمی از مخاطبین هنر را مردم عامی تشکیل میدهند که نظر آنها خیلی هم مهم است . هنرمند اگر با مردم ارتباط برقرار نکند اثرش خیلی زود به دست فراموشی سپرده میشود .
استاد فرامرز پایور در مصاحبه ای که چندین سال پیش توسط مجله ادبستان چاپ شده بود (شماره ۹ ادبستان )فرموده بودند”موسیقی را باید مردم بپسندند و اهل فن بپذیرند ”
خلاصه اینکه کسی که کار هنری میکند نباید بخاطر تلاش خود از مردم طلبکار باشد و یا مردم رامتهم به عدم درک هنر ناب خود کند . اگر کاری ماندگار باشد واگر نوازنده ای صاحب ذوق باشد در جامعه باقی میماند . نمونه بارز آن هم بسیار آثار موسیقائی هستند که مردم در سینه از بر دارند و سازندگان آنها حتی در قید حیات هم نیستند .
اگر کسی ناراحت نمیشه یا پایه ی موسیقی ایرانی سست نمیشه،یا به عاشقان چشم وگوش بسته ی اسطوره ی شهرت طلبی وپول پرستی (فکر نکنید منظورم شجریانه) بی احترامی نمیشه و یا احساسات حساس بی خبران چشم وگوش بسته ی موسیقی اوازی کدر نمیشه باید بگم که فرهنگ مریض ما نیازمند اساتید به ظاهر آراسته ولی توخالیست.
احمد پژمان،محمدرضا درویشی،فرامرز پایور،فرهاد فخرالدینی،هوشنگ کامکار،مجتبی میرزاده ،واروژان،و… چرا مقدس نشدند؟
احتمالا نشان شوالیه دریافت نکردند، احتمالا نمیتوانند با سه تار فالش بخوانند ،
احتمالانیازی به پول ندارند،
احتمالا با سواد هستند،
احتمالا نامه ای به لاریجانی ننوشته اند،
احتمالا از سلیقه وفرهنگ مردم اطلاعی ندارند،
احتمالا آثارشان زیاد گوش خراش نیست،
احتمالاردیف موسیقی آوازی را ۲۰۰۰۰ بار اجرا نکرده اند،
احتمالاکتاب مولانا ندارند،
شاید هم کارهای مهم تری دارند!!!!!!۱
با سلام به علاقمندان موسیقی خصوصا جناب جواهری عزیز. نقد حضرتعالی را که سرشار از دلسوزی بود خواندم.
اینجانب که از دوستداران هنر و از شاگردان یکی از اساتید برجسته می باشم میدانم که انتقاد شما از سر درد است.
هر کسی اجراهای فنی و زیبای شما همراه با نظراتتان را در بخشهای مختلف موسیقی دیده و شنیده باشد تایید خواهد کرد
که نقدتان با نقد خیلی ها تفاوت دارد.این جملات از کسی که خود متخلق به اخلاق حسنه میباشد بسیار شنیدنی است.
مدتی است که کیسه دوزیها و دلالی گری به دنیای پر مهر هنر قدم گذاشته و متاسفانه در نسل جدید نمود فراوانتری دارد.
بسیاری از این خوانندگان که دوربین های تلویزیونی از سر ناچاری و برای عدم نمایش ساز چهره نه چندان آشنایشان پخش
شد به مال و مکنتی رسیده اند که فراموش میکنند حتی سلام شاگردانشان را علیکی گویند.از بی حرمتی هایی که به جنابعالی میشود
از طرف شاگردان و دوستداران شما عذرخواهی میکنم. وقتی برای چند کتاب با شما تماس گرفتم برایم ثابت شد قلبا به حرفهایتان پایبندید.
احمد.آ اراک
جانا سخن از زبان ما می گویی 🙂
من با حرف شما موافقم…اونقدر به امثال شجریان گفتن استاد استاد که دیگه خودشان هم باورشان شده.. اگر شما سازنده بهترین موزیک متن و یا بی کلام باشید هیچ ارزشی ندارد ولی کافیست بیایید با قر و فرهای مسخره روی نتهای فالشی که هزاران بار در استودیو خوانده اید و درست نشده !! لب بزنید و آخرش هم اونو به یکی تقدیم کنید!!..اونوقت شما خدایید.
نوازنده ای که سالها تمرین می کند و یا آهنگسازی که سالها مطالعه می کند چه ارزشی دارند…بی صدا یا باصدا ..فقط بخوانید و لب بزنید کافیست.
کجای دنیا آهنگساز یا نوازنده اسمی ازشون برده میشه که حالا ما بخوایم دومیش باشیم ؟ همه جا همینه، نوازنده و آهنگساز فقط پولشو میگیره،مگر اینکه با خواننده عضو یه گروه باشند.خیلی هنر کنن اول یا آخر کنسرت یه اسم ازشون می برن.حتی تو آلبوم هم به ندرت اسمی از نوازنده میشه دید. شاعر که هیچی (که معمولا همون آهگسازه) ! آهنگساز هم اسمش خیلی کوچیک زیر اسم آهنگ میاد.تازه ما خیلی مایه میزاریم،کلی جدول کشی می کنن اسم آهنگساز و نوازنده و سبک و مارک سازشونو و … ذکر میشه.تو تلویزیون هم که خواننده میاد اسم آهنگساز رو میگه . دیگه مشکل چیه ؟
آقای محسن فکر نمی کنی سنگین تر بودی اگر نظر نمی دادی
این مطالبی که تو نوشتی مال موسیقی پاپ و کاباره هست نه موسیقی علمی
موسیقی های بازاری رو همه به اسم خواننده می شناسن چون به همین قصد هم ساخته میشه
با سلام خدمت تمام دوستانی که درد هنر دارند.
بنده در پاسخ به جناب جواهری (مشخصاً آن قسمت که شخصیت استادِ بی بدیلِ آواز ایرانی، استاد محمدرضا شجریان، را نشانه رفته اند) از دریچه ی دیگری به موضوع نگاه می کنم. عرض می کنم که ما همه انسان هستیم، با مجموعه ای از صفات پسندیده و ناپسند، که در همگی ما کم و زیاد یافت می شود. مرز مشخصی هم بین این پسندیدگی و ناپسندی نیست. بعضی از آنها، مانند دوست داشتنِ مال دنیا، در همه ی انسان ها هست. حال اگر در خودمان به بار بنشیند، پسندیده است، و اگر در دیگری ثمر دهد، ناپسند!
استاد بزرگوار، جناب محمدرضا شجریانِ عزیز نیز از قاعده ی انسان بودن مستثنا نیستند. بنابراین، یافتن یک یا چند صفت، مثل دوست داشتن مال دنیا، در جناب ایشان (که البته بنده به شخصه ندیده ام و گمان هم نمی کنم به این غلیظی باشد که جناب جواهری عنوان کرده اند) چندان جای تعجب و شگفتی ندارد و به هیچ وجه به شخصیت هنریِ بی بدیل ایشان لطمه ای وارد نمی کند.
جنابِ جواهری گفته اند ایشان با بزرگانِ موسیقی، که خود نام برده اند، به جز در نادر مواردی، در یک جا جمع نشده اند. بنده عرض می کنم که چندان جای تعجب ندارد. به قولِ معروف، دو پادشاه در یک اقلیم نگنجد.
جناب جواهری دغدغه ی حق الزحمه ی نوازندگان را هم دارند. بنده تنها از سرِ حدس و گمان جواب عرض می کنم و امیدوارم راه به خطا نروم. کسانی که با استاد شجریان کار کرده اند و می کنند، البته همه هنرمند هستند و مزدِ هنرشان تنها با پول پرداخت نمی شود. هر چند گمان نمی کنم، ولی بنا بر آنچه که جناب جواهری نوشته اند، شاید شماری از این بزرگواران از مبالغی که دریافت کرده اند راضی نباشند. ولی جنابِ جواهری! احتمالاً اگر قبل از اجرا به ایشان مراجعه می کردید می دیدید که چگونه حاضرند ترک جان کنند و ساعتی را در کنار استادِ به حقِ آواز ایرانی ساز بزنند و نه تنها مزدی نگیرند، بلکه هر آنچه دارند هم تقدیم کنند. قاعدتاً داستانِ گلایه ها مربوط به پس از اجرا است، البته اگر گلایه ای بوده باشد.
و اما برگردیم به اصل داستانی که جناب جواهری مطرح کرده اند: دوست داشتن مال دنیا. انصافاً کدامیک از ما دغدغه ی مال و منال دنیا نداریم؟ حال اگر شماری از ما موفق به ارضای این خواست خود نشدیم و آن را در دیگری یا دیگرانی برآمده دیدیم، باید اینچنین گریبان چاک کنیم و جانب حرمت فرو بگذاریم و آنی را بر قلم برانیم که جناب جواهری رانده اند؟ به خدا قسم از انصاف و مروت به دور است. جناب شجریان (مشخصاً به جناب ایشان اشاره می کنم، چون معتقدم ظلمی که بر جناب ایشان رفته روا نیست) از جمله ی شریف ترینِ انسان های روزگارِ ما هستند. ایشان با هنر ناب خود و با فریاد کردن عشق به خداوند بزرگ در گوشِ دلِ ما، و با صدای مولانا شدن، و با صدای سعدی شدن، و با صدای حافظ شدن، و با ایستادگی در مقابل نامهربانی هایی که سالها و سالهاست که بر نازنین موسیقیِ اصیلِ ما روا داشته می شود، نسل های چندی را از ورطه ی نیستی و هلاک رهانیده اند و به سرمنزل مقصود رهنما گشته اند. به کدامین گناهِ ناکرده او را متهم می کنیم؟ چرا و به چه حسابی باید به واسطه ی این کمالات که دارد با تیرِ حسد نشانه اش برویم؟
فراموش نکنیم که این تیرِ زهر آگین تنها روحِ لطیفِ ایشان را نمی آزارد. شما با این کار کس یا کسانی را از حلقه ی پر مهرِ پدرانه ی ایشان دور می کنید که جایی برای پناه ندارند. حداقلِ گناهِ شما محروم کردنِ ایشان از هنرِ ناب و اصیل است.
پیشنهادِ بنده به عزیزانی مانندِ جنابِ جواهری این است که از خدا بترسند و به جای اینکه سعی کنند کسانی را که به بلندای هنر رسیده اند به پایین بکشند و در کنار خود بنشانند، خود نیز سعی کنند مانند این بزرگان همت کنند و به بلندای هنر دست یابند. آنگاه هر چه خواستند از مالِ دنیا برای خود گرد آورند. به خدا قسم هیچ کدام از ما مردم عوام هیچ رشکی نخواهیم برد و ایشان را نیز مانند خسروِ خوبان، استاد محمدرضا شجریان، عزیز خواهیم داشت.
علیرضا الاجه گردی
سلام.صحبت های زیبایی بود.در مورد شجریان نیز به نظر من صحیح ف مودید.لیشان هنرمند بزرگی است اما این همه تعریف و استاد استاد بستن دیگه واقعا لوث شده. استاد استاد ما قبل از اتقلاب چه جایگاهی داشت در مقابل غول های چون قوامی بنان گلپا ایرج خوانساری شهیدی و …یل ع ه که سن موسیقیایشان در حد ماکزیمم ۲۰ سال اخیر است و اصلا سرگزشت موسیقی ای ان رو نمی دونن که انتظاری بیشر از این نیت.بلاخره اقای شجریان هم انسان هستند و صفت انسانی از تعریف و بدش نمیاد. با اگاهی موسیقی گوش بدید.ممنون.من که و اکثرا موسیقی سازی و بر کلام گوش می دهم. تار شریف و شهناز و مجد ویلن یاحقی بدیعی خرم و …