کتاب رضا محجوبی، افسونگر نغمهپرداز با پژوهش و نگارش محمدرضا شرایلی و شهاب مِنا منتشر شد. در این مجموعه دو جلدی به همراه یک سی دی ضمیمه حاوی ۸ تراک از ویولن نوازی رضا محجوبی و ۷ تراک از شاگردان اوست که توسط نشر خنیاگر به بازار عرضه شده است.
محمدرضا شرایلی در مقدمه این کتاب می نویسد:
«سالهای دبستان بود که نام رضا محجوبی را نخستینبار از زبان عمۀ بزرگم شنیدم. شبی داشت خاطرات پدرش (سرهنگ صفرعلی شرایلی) را مرور میکرد که از «رضا ویُلُنی» نام برد. در همان سنین کودکی، برایم جالب بودم بدانم او کیست. عمه میگفت: «یادم است آقاجون وقتی جوان بود، مدتی نزد رضا ویُلُن کار میکرد [حدود سالهای ۱۳۰۴]. رضا از ویُلُنزنهای معروف آن روزگار بود که بهخاطر دوستیای که با پدرم داشت چندبار هم منزل ما آمده بود و در اتاق پدرم به او مشق ویُلُن میداد. من کوچک بودم و قدّم بهسختی به سوراخ کلید درب اتاق میرسید. از آنجا آندو را نگاه میکردم که چگونه رضا به آقاجون ویُلُن درس میدهد.»
ظاهراً پدربزرگ مدت کوتاهی در آن ایام به نواختن ویُلُن پرداخته بود ولی به دلیل مشغلۀ نظامی موسیقی را ادامه نداد. وقتی بیشتر از رضا میپرسیدم میگفتند بعدها دیوانه شده و به او «رضا دیوونه» میگفتند. برادر مرتضیخان محجوبی، نوازنده و آهنگساز بزرگ بوده ولی زندگیاش به دلیل پریشانحالی روال و نظم نداشته و گاه در خیابان با وضع ژولیده دیده میشده است. بعدها که به پدرم موضوع را گفتم گفت: «من یکبار رضا را دیده بودم.» با اشتیاق پرسیدم: «کِی؟ کجا؟» گفت: «حدود سالهای ۱۳۲۹ بود که با آقاجون در خیابان امیریه که منزلمان آنجا بود قدم میزدیم. ناگهان در پیادهرو پدرم به آقایی ژندهپوش با ظاهری عجیب برخورد و ایستاد. من که حدوداً پانزده سال داشتم مشغول نگاهکردن به قیافۀ آن مرد شدم. پالتویی مندرس بر تن داشت و تهریشی به صورت.
معلوم بود حال مساعدی ندارد ولی آقاجون مدتی با او به صحبت مشغول شد و بعد آن مرد بدون خداحافظی رفت. با تعجب از آقاجون پرسیدم: “این مرد که بود که اینهمه با او صحبت کردید؟” آقاجون گفت: “او رضا محجوبی است؛ معلم ویُلُن من در جوانی که اکنون وضع روحی او دگرگون شده و به این حال افتاده است.”» از همانزمان، نام رضا محجوبی در ذهنم نقش بست و هرجا که مطلبی از تاریخ موسیقی بود بهدنبال اطلاعات دیگری از وی بودم. در چند کتاب موجود مطالبی مختصر راجعبه رضا بود ولی گاه به افسانه نزدیک میشد و جستهوگریخته نشانههایی از نبوغ او میداد اما بیشتر با نگاهی کلی به زندگی رضا یا با اشاراتی به برخی آثار پراکندۀ او خاتمه مییافت. بعدها که با موسیقی آشنا شدم و بعضی از قطعات و ساختههای رضا را شنیدم دریافتم آهنگسازی کمنظیر بوده و آثارش همپای ساختههای درویشخان و رکنالدّینخان است.
روزگار گذشت تا اواخر دوران دانشجویی. تیرماه ۱۳۸۳ بود. منزل دوستی بودم علاقهمند و شیفتۀ موسیقی و داستانها و روایات تاریخی آن. بحث از افسانگان و شوریدگان این قوم بود. از قمر گفتیم و صبا و حبیب و درویش تا رسیدیم به رضا؛ رضاخان محجوبی یا همان «رضا دیوونه»ی عوام. من با شور و حالی خاص که ناشی از وجد دوست شنوندهام در باب خاطرات تاریخی و شرح حال پریشان رضا بود سرگرم تعریف محفوظاتم بودم. هر لحظه شیفتگی او را بیشتر حس میکردم. از رضا میپرسید و منهم آنچه را در ذهن داشتم، همان چند روایت ذکرشده در تواریخ موسیقی مکتوب، برایش تعریف کردم. باز پرسید. دیگر مطلبی بهخاطرم نیامد.
از سازش پرسید. گفتم: «قطعاتی در دشتی و آواز شوری همراه ادیب خوانساری دارد که شنیدهای.» (این دو قطعه را پیشتر برایش برده بودم.) گفت: «همین؟!» گفتم: «دیگر مطلبی راجعبه رضا نیست.» گفت: «چطور ممکن است از چنین هنرمندی تنها همین چند روایت و خاطرۀ پراکنده مانده باشد؟ مگر تو اهل تحقیق نیستی؟ یعنی دیگر نمیتوان حتی چند سطر از رضا بیشتر دانست؟» با کمی خجالت گفتم: «اتفاقاً خودم هم مشتاق یافتن آثار و شرح احوال و اطلاعات کاملتر و موثّقتر از رضا بودهام ولی تاکنون چیزی نیافتهام.» جوابم قانعش نکرد و گفت: «رضا چند سال پیش درگذشته؟» گفتم: «دقیقاً پنجاه سال پیش.» گفت: «هنوز هم دیر نیست. اگر اهل تحقیقی برو و مطلب پیدا کن؛ بپرس؛ بگرد. بالأخره اینطور که نمیماند.» من که از دیرباز در ذهنم نام «رضا» نقش بسته بود و از کودکی در خانواده تعریفش را شنیده بودم احساس کردم شاید بتوان برای رضا کاری کرد. کمی فکر کردم و گفتم: «خُب البته هنوز چند نفری را میشناسم که احتمالاً باید رضا را دیده باشند و از او خاطراتی داشته باشند ولی تا به حال آنها را ندیدهام؛ فقط احتمال میدهم.» گفت: «از همینجا شروع کن. هرچه هست جمع کن و کتابش کن. آثار، اطلاعات دیگر زندگی و شرححالش، تصاویرش و هرچه راجعبه اوست میتواند یک کتاب شود.» کمی فکر کردم. هرچه در ذهن داشتم کنار هم گذاشتم. بیش از یک مقاله نشد. گفتم: «آخر امید زیادی ندارم بتوان از رضا در حد یک کتاب دانست.» باز تکرار کرد: «تو هنوز شروع نکردهای! چه میدانی؟ شاید شد!» جرقۀ این کار در همان شب منزل آن دوست زده شد.
در اولین فرصت فهرستی از کتابها، مجلات، اسناد و افرادی که احتمال حفظ و ثبت خاطره یا سندی از رضا داشتند تهیه شد. رفتهرفته طی تماس با آنها و یافتنشان ضمن پیشرفت امر تحقیق پلهای ارتباطی با افراد و منابع دیگر نیز که حاوی مطلبی از رضا بودند فراهم آمد. به موازات پیشبرد این مقوله جستوجو در اسناد مکتوب، خاطرات هنرمندان موسیقی، مجلات و روزنامههای قدیمی ادامه داشت تا حتی اگر سطری راجعبه رضا در جایی درج شده گردآوری شود. یافتن آثار صوتی بهجامانده از رضا نیز بهسختی صورت گرفت، چرا که به دلیل شرایط روحی او هیچ اثری از ساز رضا بهصورت انتشار عمومی و رسمی باقی نمانده و اغلب آثار نوازندگی او ضبطهای خصوصی با کیفیت صوتی مخدوش بودند که توسط معاشرانش در سالهای پایانی عمر ش ضبط شدهاند. بهندرت در مجموعههای خصوصی میشد آثاری از رضا یافت و اگر بود اغلب کپی دیگری از همان نمونههای پیشتریافتهشده بودند. از سویی، جمعآوری نتها و آثار ساختۀ رضا در منابع مکتوب موجود و مقابلۀ آنها با اسناد صوتی قدیم در صفحات گرامافون ۷۸ دور منتشرشده در محدودۀ سالهای ۱۳۰۵ تا ۱۳۱۲ مستلزم شنیدن اغلب صفحات ضبطشده در آن سالها بود، چرا که به دلیل انتخاب قسمت کوتاهی از پیشدرآمدها یا رِنگهای رضا در ابتدای آواز یا انتهای تصنیفْ نامی از رضا بر برچسب صفحات درج نشده بود و صرفاً با شنیدن آن آثار امکان یافتن اجرایی از ساختههای رضا میسر میشد. دسترسی به برخی منابع یا اشخاص ماهها بهطول میانجامید و گاه بیش از چند سطر اطلاعات دستیافتنی نبود ولی برای رضا، رضاخان محجوبی، یک سطر هم یک سطر بود.»
علاقمندان می توانند این اثر را از مراکز پخش: عارف: ۳۳۹۷۶۴۳۰ آبان: ۶۶۹۵۵۰۱۲ پارت: ۶۶۴۰۵۶۲۷ عرفان: ۷۷۶۳۸۹۲۲ صبا: ۳۳۹۰۱۷۷۹ تهیه کنند.
درود بر هنرمندان عزیز و گرانقدر آقایان محمد رضا شرایلی و شهاب منا برای این کار ارزشمند و بی نظیر شان. این مجموعه دو جلدی بی همتا است. زیرا تاکنون در خصوص زنده یاد رضا محجوبی هیچ منبع مکتوب و صوتی منتشر نشده بود. و این دو عزیز هنرمند با تلاش بلند مدت و در طی سالیان دراز مدت موفق به پدید آوردن چنین مجموعه گرانبها و ماندگاری شده اند که از ارزش فرهنگی بسیار بالایی برخوردار می باشد. همواره در راه انجام این تلاش های بی نظیر موفق و پیروز باشید.
امیر آهنگ
دست مریزاد جناب شرایلى، به امید موفقیت بازهم بیشترشما
بسیار عالی.زنده باد و دست مریزاد..با آرزوی موفقیت .حتما این مجموعه را تهیه خواهم کرد.
سپاسگزار از لطف و محبت سر سه ی شما گرامیان: امیرآهنگ، بهروز مبصری، و محمدرضا امیرقاسمی هستم.
با سلام و احترام. از لطف یکایک دوستان و استادان عزیز بسیار ممنونم که با حسن نظر به کتاب نگریسته اند.
همچنین از مدیر و همکاران این سایت وزین که با مهر بسیار نسبت به درج خبر و اطلاعات دوجلد کتاب اقدام کردند بی اندازه سپاس گزارم.
درود بر اقایان شرایلی ومنا برای اینکار ارزشمند وماندگار