درآمد:
اگرچه محمدرضا درویشی کتاب «بیست ترانهی محلی فارس» را در سال ۱۳۶۳ با انتشارات چنگ منتشر کرده بود ولی میتوان گفت، او فعالیت قلمی و نوشتاری در حیطهی موسیقی را با چاپ نخستین مقالهاش با عنوان «موسیقی محلی ایران، سنّت یا نوآوری» در فروردین ماه ۱۳۶۷ در مجلهی آدینه (شمارهی ۲۱) آغاز کرد.
درویشی در سال ۱۳۷۰ پس از برگزاری جشنوارهی موسیقیِ هفتاورنگ، کتاب «هفتاورنگ» را با همکاری بهمن بوستان و توسط انتشارات حوزهی هنری چاپ کرد. مقالات و گفتوگوهای دیگری نیز از وی منتشر شد که مقالهی «شب روشن» در فروردین ماه ۱۳۷۲ ازجملهی آنهاست. این مقاله در جوابِ اقتراح و درخواست مجلهی آدینه (شمارهی ۷۸, ۷۹) با موضوعِ رابطهی شما و هنرِ شما، نوشته شد.
سال ۱۳۷۳ سال پُرکاری برای محمدرضا درویشی بود. او سال را با مقالهی «رویا را فروختیم» در فروردین ماه شروع کرد. این مقاله نیز در پاسخ به اقتراح مجلهی آدینه (شمارهی ۹۰, ۹۱) با موضوعِ مهمترین رخدادِ فرهنگی، هنری و… در سالی که گذشت، نوشته شده بود. وی در این سال، جشنوارهی موسیقی آیینهوآواز را برگزار کرد و کتابهایی را منتشر کرد.
درویشی در سالهای ۱۳۶۷ و ۱۳۶۸ مقالاتی را با عنوان «تأثیر موسیقی غرب بر موسیقی ایران» در فصلنامهی موسیقی آهنگ (شمارههای ۱ تا ۴) منتشر کرده بود. فصلنامهی آهنگ، نشریهی مرکز سرود و آهنگهای انقلابی بود و او مجموعهی آن مقالات را در سال ۱۳۷۳ با افزودههایی، بهصورت کتاب «نگاه به غرب» و توسط موسسهی فرهنگیهنری ماهور چاپ کرد. کتاب «گفتوشنودی با محمدرضا درویشی» نیز در همان سال و بهکوشش ناصر حریری منتشر شد، این گفتوشنود در سال ۱۳۷۱ صورت گرفته بود.
او در سال ۱۳۷۳ کتاب دیگری را با عنوان «سنّت و بیگانگی فرهنگی در موسیقی ایران» منتشر کرد که درواقع، متن سخنرانیاش در مراسم گشایش جشنوارهی آیینهوآواز بود. چاپ گفتوگویی با محمدرضا درویشی در ماهنامهی مشرق (شمارهی ۲, ۳) با عنوان «بازگشت به مبدأ جوشش» را میتوان پایانبخش فعالیتهای او در اسفند ماه ۱۳۷۳ قلمداد کرد.
کتاب «سنّت و بیگانگی فرهنگی در موسیقی ایران» درواقع چکیدهی نظرات و آرای محمدرضا درویشی و مانیفست فکری و نظریِ اوست. اگرچه بعدها گفتوگو، مقاله و کتابهای دیگری از وی منتشر شد، ولی آنها نیز بسط و تکرار مطالب همان کتاب بودند. از مهمترینشان میتوان به کتاب «لیلی کجاست» در سال ۱۳۸۲ با نشر ماهریز و کتاب «گفتوگو با محمدرضا درویشی دربارهی موسیقی ایران» در سال ۱۳۸۳ بهکوشش محسن شهرنازدار و با نشر نی اشاره کرد.
متن:
محمدرضا درویشی نخستین مقالهاش «موسیقی محلی ایران، سنّت یا نوآوری» را با جملاتی از کتاب «نفیرنامه» نوشتهی فوزیه مجد آغاز میکند. او مینویسد: «نخستین مقالهای که از خود به چاپ سپردم، با گفتاری از فوزیه مجد آغاز شده بود در ۱۳۶۷: “آیا میدانید سروکار شما با چیست؟ آیا اساس این فرهنگها را میشناسید؟” بدین مفهوم و اینها گفتارهایی بودند که ذهن مرا در ۱۳۵۳ به لرزه انداختند. از آن تاریخ تا ۱۳۶۷ به نفیرنامهی فوزیه مجد فکر میکردم.» (درویشی۱۳۸۰: ۱۱)
درویشی از سال ۱۳۵۳ یعنی همزمان با ورودش به دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران، با کتاب «نفیرنامه» آشنا شد و از نظر شکلی و محتوایی تحت تأثیر آن قرار گرفت. او دربارهی فوزیه مجد میگوید: «من او را در خود دیدم و خودم را در او و هر دو در جستوجوی چیزی یا کلیّتی دیگر. منتها او با تجربه و پختگیِ بیشتر و آزمونهای بیشتر که از سر گذرانده است و من هنوز در نیمهی راه.» (درویشی۱۳۸۳: ۱۷۸)
فوزیه مجد معتقد بود: «ردیفها در عالیترین سطحِ موسیقی، بگوییم جهانی قرار دارند. متأسّفانه کمتر کسی ردیف میداند و حتا کمتر تواناییِ ارایهی آن را دارد. باید دورتر رفت، بیشتر نوازندگان حتا امکان درک آن را ندارند. آنچه به نام موسیقی سنّتی و اصیل میشنوید، نه اصیل است، نه سنّت. […] بهطور کلّی نه مطلبی ارایه میشود، نه شناختی، نه حتا تکنیکی.» (مجد۱۳۵۳: ۱۰۶)
مجد در «نفیرنامه» جریانهای موسیقی ایران را به سه دسته تقسیم کرده بود و آنها را سرنشینان سه قایق میدانست: «قایقی نسبتاً بزرگ [… که سرنشینانش] سخت در برابر پیشرفتِ موسیقی در دیار غرب شرمنده [اند… و] قایقی کوچکتر ولی مملو از آدمیزاد [که سرنشینانش میگویند] ما با موسیقیِ این سرزمین پرورش یافتهایم، اما از شما چه پنهان که به آن ایمان زیادی نداریم [… و سوّمی] قایق کوچکی است، بهنظر میآید چند نفری در آن قرار دارند [.. و میگویند] ما شاگردانِ استادان بزرگ بودهایم. یاد دادند، یاد گرفتیم. هراسان میشتابیم که آنچه میدانیم، بازدهیم.» (مجد۱۳۹۰: ۱۸ـ۲۳) مجد میگفت: «موسیقی دیار ما بیمار شده است […] موسیقی ما در وضع کنونی بدون تاریخ است [… و] ما در این دیار متحیّر میمانیم.» (همان: ۱۸, ۲۹, ۴۰) «ما اکنون در خلأ قرار گرفتهایم.» (مجد۱۳۵۳: ۱۰۷)
محمدرضا درویشی علاوه بر تأثیرپذیری عمیق از اندیشههای فوزیه مجد، در گفتار و نوشتار نیز اغلب از الفاظی مشابه، مانند «بیمار و ازخودبیگانه» (درویشی۱۳۷۳/الف: ۱۸) «میخکوب، فلج و در خلأ» (درویشی۱۳۷۳/ب: ۷, ۱۰, ۱۱) استفاده میکند. تقسیمبندیِ او از جریانهای موسیقی در ایران هم تشابه زیادی با تقسیمبندیِ مجد دارد. (ن.ک. درویشی۱۳۸۰: ۲۲۰, ۲۲۱)
۱ نظر