اکشن!
قطعات این اجرا (و البته اجراهای قبلی) تا حدودی خصوصیات شبیه به یکدیگر دارد. اولین ویژگی که در بخش قبل هم به آن پرداخته شد تنک شدن تزینات است. مهمترین چیزی که در قطعات به چشم میخورد استقلال کم بخشهای مختلف گروه نسبت به یکدیگر است؛ در میان قطعات کمتر قطعهای را میتوان یافت که حضور ۵ سنتور را توجیه کند.
بیشتر قسمتها به گونهای نوشته شده که با کمی تغییر با ۳ سنتور (۲ سنتور همنوع از ترکیب حذف شود) هم قابل اجرا است. در حقیقت این طور به نظر میرسد که از حضور سازها استفادهی کامل نشده است. وجود این سازها توجیه آکوستیکی هم نمیتواند داشته باشد. تنها در برخی مواقع ملودی با کمک گرفتن از همین دوتا بودن سنتورها در هر بخش به فاصلهی هنگام مضاعف شده است.
برای مثال مانند آنچه در فراز دوم قطعهی «صبح» رخ میدهد ملودی را یک سنتور شروع کرده و پس از یک بار اجرا سنتور دوم همان را به فاصلهی هنگام به شکل موازی مینوازد و سپس یکی از سنتورهای بخش دیگر همین عمل را تکرار میکند. در برخی لحظات سنتوری ملودی سنتور دیگر را منتها با کمی تغییر در رنگآمیزی، مضاعف میسازد. شاید نیاز به تجربیات زیادتر و صرف تلاش بیشتری برای آهنگسازی باشد تا بتوان از تمام نیروی موجود در چنین گروهی استفاده کرد، که هنوز محقق نشده است.
رنگ آمیزی و تغییر بازهی دینامیکی سنتورها (و سنتور تنها) از جمله مولفههایی است که گروه بهخوبی به کار گرفته است. دایرهی بزرگی از واژگان تکنیکی (معطوف به رنگ آمیزی) سنتورنوازی (۱۰) به کار گرفته شده تا افکتهای صوتی متعددی از میان آن بیرون بیاید. این موضوع را باید موفقترین بخش «ز بعد ما» دانست.
بارزترین نمونهی آن را میتوان در ابتدای بخش دوم ۱/۶ شنید جایی که موسیقی میان صدای فلاژولههای ناقوس مانند سنتورها و الگوی سریع تکرار شوندهی سنتور بم که از یک صدای تخریب شدهی حاصل از نوعی تکنیک «گرفته»ی سنتور (و آشکارا تحت تاثیر صدای گیتار الکتریک) درست شده، تقسیم میشود به راحتی مشاهده کرد و یا صدای هَله (۱۱) مانندی که از اجرای تریلها (۱۲) در ادامهی همین بخش ایجاد میشود، و ضربههای پژواک مانند که از طریق تغییرات نوسانی شدت صدا ایجاد شده است. کرانهی بالا و پایین شدت صدا را نیز در همین قطعه میتوان مشاهده کرد.
قسمتی از اجرای قطعه “گریز” ساخته سیامک آقایی را ببینید
مقایسهی کمترین صداهای ممکن در بخش میانی پس از سکوتی که منجر به تریلها میشود و ضربهی کوبندهی پایانی که اثرش بر اثر سکوت مقطع پیش از آن به حداکثر رسیده، میتواند نشان دهندهی تواناییهای گروهی متشکل از سنتورنوازان در اجرای تغییرات دینامیکی باشد.
با همهی این ویژگیها و غنای رنگ، مادهی موسیقی (اعم از بافت همصدا، ملودی و گاه ریتم) بسیار تکراری مینماید. انگار که گروه از طریق تکرار و رنگآمیزی، مادهی موسیقایی را به حداقل رانده است. کمبود سکوت نیز تا حد زیادی به این موضوع کمک کرده. بیان ریتمیک بیشتر قطعات به گونهای است که موسیقی حتا یک لحظه هم قطع نمیشود.
قسمتی از اجرای قطعه “شالیزار” با تنظیم جدید سیامک آقایی را ببینید
در برخی از قطعات (مانند ۱/۶) که سکوتهایی موجود است موسیقی مانند بستههای بزرگ میان سکوتهایی که نقش جداکنندهی بخشهای اصلی فرمال قطعه را دارد تقسیم شده؛ در خود این بستهها باز هم سکوتی نیست. برای مثال از این گونه تکرارها در تمام طول بخش دوم ۱/۶ الگویی که سنتور بم اجرا میکند تغییر بسیار کمی میپذیرد و سکوت میانی نقش جداکنندهی دو نیمهی اصلی این قسمت را بازی کرده است؛ میان این قطعات هیچ سکوت دیگری نیست تا لحظهی پایانی. این کمی مادهی ملودیک و یکنواختی ریتمیک که گاهی در قطعات دیده میشود ممکن است در صورتی که کار چنین گروههایی ادامه یابد، باعث تکراری شدن آثارشان بشود.
پینوشت
۱۰- درست در همین جا است که ارزش تصویری بودن اجراهایی مانند این روشن میشود؛ فنونی که در اجراهای صوتی به شکل یک راز در میآید، میتواند به سهولت از طریق تصویر در اختیار جویندگان قرار گیرد.
۱۱- این صدا شبیه هَله یا کِل زدن بعضی از اقوام ایرانی است وقتی کسی، یا قهرمانی مرده باشد، با همان شور و همان تاثیر گذاری.
۱۲- اجرای متوالی و سریع دو نغمه با فاصلهی دوم.
روزنامه اعتماد
خیلی مطلب خوبی بود من دی وی دی این اثر رو دارم…
و بارها دیدمش فقط منتظر نقدش بودم….
یه جاهایی موسیقی به دشتی میزد…من اونجا ها رو دوست دارم…