رابطه نزدیک میان شعر و موسیقی، ومقایسه تطبیقی میان آن دو، نیازمند بحثی دقیق و گسترده است. هر دو، هم شعر و هم موسیقی، آواها یا شنیدارهایی هستند که ریتم، قافیه و هم آهنگی، و وزن را به کار می گیرند . به ابزار شعر میتوان آرایه
های کلامی و زبانی، مجاز و اشارات تلویحی، و دیگر آرایه های ادبی را اضافه کرد و از طرف دیگر هارمونی، هم آوایی و تکنیک های ساز بندی خصوصیات منحصر به موسیقی است.
از نظر تاریخی، شعر و موسیقی همواره نزدیک به هم جا گرفته و تقسیم بندی شده اند تا آنجا که پیدایش موسیقی پیش از پیدایس آلات آن با کلام انسانی آغاز شده و پیش رفته. ترانه مدرن به عنوان بخشی از ادبیانت مدرن حرکتی است از ادبیات به موسیقی مردمی، که هم غنای آوایی وهارمونی موسیقی را به ادبیات میدهد و هم بار و عمق معنایی ادبیات را به موسیقی.
مهم ترین پیش شرط، هم برای شعری پر معنا و هم ترانه ای مهم، آن است که شاعر هم به بینش و نگاه خود به عنوان خالق، وهم روح و بینش شعری که مینویسد باور داشته باشد به بیان دیگرمتعهد و ملزم به خواستگاه خلق شعر- جه در شاعر و جه در خود شعر- باقی بماند. و البته تمام مهارتها و دانش و فنون ادبی یقینا مورد نیاز شاعر خواهند بود چرا که تنها وسیله ای هستند که شاعر به یاری آن صداقت روح شعر را حفظ کرده و آن را از ناسرگی و چند سویگی نگه می دارد.
شاعر، چه شاعر ترانه ای محبوب باشد که مورد استقبال فراوان قرار گرفته و چه درمجله ای کوچک با مخاطبی اندک بنویسد، متعهد است که از نگاه و بینش شعری که می سراید، جه به دلیل کم دانشی و کم کاری، چه ستایش نابجا و یا جه به دلیل شهرت و ثروت، خارج نشود و به رنج بسنده نه به کل روح شعر و ظرفیت شعری آن، که به گوشه ای از آن یا شاخه ای بر آمده از آن نیفتد. از نظر تاریخی ترانه نویسان آهنگ های مردمی از خلق زبان و نگاه و جنس خاص ترانه خود ناتوان بودند، و همواره میان اصالت ترانه و اخلاق – رسمی جامعه – سرگردان و سر انجام بندگی ذائقه عمومی پذیرفته اند.
باب دیلان (Bob Dylan) و لئونارد کوهن (Leonard Cohen)، هر یک جهتی بسیار متفاوت از تلاش برای حفظ اصالت بینش و سرگی جنس ترانه را ارائه میکنند. باب دیلان یک بچه فراری است که با کار سخت، دانسته به آهنگ سازی حرفه ای بدل میشود ولی ظهور او به عنوان یک شاعر اتفاقی به نظر میرسد، زیرا که او نا آگاهانه پی برد که یک آهنگ خوب باید ترانه خوب و در خوری نیزداشته باشد. لئونارد کوهن یک تحصیلکرده دانشگاه و یک شاعر شناخته شده جهتی معکوس را می پیماید. او دریافت که یک ترانه و شعر خوب می تواند یک آهنگ خوب نیز بشود.
دیلان از موسیقی به ادبیات رسید و کوهن از ادبیات به موسیقی. دیلان به شعرش ریتم و قافیه و غنای تصویری بخشیده که از گذشته نیز در موسیقی فولک آمریکایی مرسوم بوده مانند Huddle Ledbetter یا بت خود دیلان Woody Guthrie و در مقابل کوهن از شعرش، ترانه ای می سازد با زبانی فاضلانه و دقیق و با وسواس پیکر و شکل خارجیی به آن میدهد.
نگاهی سریع به هر دوی آنها، آن دو را شاعرانی با تجربه های شخصی، ایده آلها، تصویر سازیها و واژگان خاص خود می شناساند که همواره، خود، را در موقعیت های شعرهاشان می سرایند و نه بزدلانه یا فریبکارانه به جای خود، شخصیتی را از پسمانده های فرهنگ عام جامعه جعل کنند. شعرهای آن دو، بر آمده از درد و روح خود شاعر است نه روایت گزارشگرانه – و البته عافیت طلبانه – دانای کل از داستان و این، نشانه تعهد و باور آنها به اصالت و صداقت شعر و نگاه آن است.
در اشعار باب دیلان، تصویر سازیهایی هنرمندانه و دقیق شاعر که از ریشه های شعر بر آمده به طور گسترده وجود دارد.
Subterranean Homesick Blues |
I saw a new born baby with wild wolves all around it, |
نوزادی تازه زاده شده را دیدم، با گرگ هایی وحشی در کنارش |
I saw a highway of diamonds with nobody on it, |
بزرگراهی را دیدم از الماس که کسی در آ ن قدم نمی گذاشت |
I saw a black branch with blood that kept drippin’, |
شاخه ای سیاه دیدم که خون از آن میچکید |
I saw a roomful of men with their hammers a-bleedin’, |
اتاقی دیدم پر از مردانی با چکش های خونین |
I saw a white ladder all covered with water, |
نردبانی سفید را دیدم که در آب غرق بود – آب از سرش گذشته بود |
I saw ten thousand talkers whose tongues were all broken, |
ده هزار سخنور را دیدم که همگیشان بی زبان و کور نطق بودند |
I saw guns and sharp sword in the hands of young children, |
تفنگ و شمشیری تیز دیدم که کودکان در دست داشتند |
And it’s a hard, and it’s a hard, it’s a hard, it is a hard, |
و این سخت است (می دانی) سخت است، سخت است |
And it’s a hard rain’s a gonna fall. |
و رگبار تند خواهد بارید |
صراحت شاعرانه دیلان در انتهای شعر؛ ازغنای تصویری و پرده آرایی اش شعرش می کاهد اما نگاه دیلان، نگاهیست پیامبرانه و تصویرش، تصویریست از خارج جامعه به جامعه، تصویری که جامعه بشری نمی خواهد آنگونه دیده شود. نکات جذاب زیادی در این نگاه باب دیلان وجود دارد، آگاهی و توجه هم زمان اوهم به تیره بختی و هم به رستگاری بشری، هم به تاریکی و هم روشنایی انسان مغاک نشین. بیزاریش از شرارت و پستی جامعه حال ایالات متحده، نفرتش از جنگ ، نیاز شخصی اش به رهایی از بند های جامعه مصرفی و ایمان او به پایان جهان و آخر الزمان پیش رو.
۱ نظر