طرح مسئله
فرض اولیه برای تحقیق در میکروریتم این است که ما ریتم ها را آنگونه که در فرم نت نویسی استاندارد نوشته می شوند نمی توانیم اجرا کنیم. به علاوه، انحراف از مقادیر ریاضی ساده و دقیق نت نویسی به دو دسته تقسیم می شود، اولا اختلافات تصادفی که به دلیل نقص نوازنده یا نقص ساز است و اختلافات سیستماتیک که از لحاظ نوع یا حس ریتمیک حائز اهمیت هستند. در چنین تحقیقی، ممکن است به سطوح ریتمیک مختلفی اشاره شود.
برای مثال، تحقیقات می توانند سطح زیر شاخه های بیت را در نظر گیرند و یا بیت و متر ریتم های نا متقارن در موسیقی سنتی اسکاندیناویایی را مد نظر قرار دهند، آنچنان که بنتسون، گروون و ویفت این کار را کرده اند. الگو های مطالعه شده نه تنها اختلافات بیانی ریتم موجود در پیش زمینه ی یک چهارچوب متریک معمولی را مد نظر قرار می دهند، بلکه خود چهارچوب ریتمیک را هم در نظر می آورند. ممکن است استفاده از اصطلاحاتی چون “انحراف” و “اختلاف” برای توضیح این الگوها مطلوب نباشد چرا که این الگو ها الزاما از نُرم تخطی نمی کنند.
در واقع این خود نُرم است که توسط شخص توضیح داده می شود. بنتسون این گونه این مسئله را بیان می کند: “در واقع ما در برخورد با ریتم باید از اصطلاح انحراف اجتناب کنیم، مگر این که از قبل معلوم سازیم که منظور ما از انحراف، انحراف از قاعده ی مکانیکی است که از آن برای سنجش زمانی استفاده می کنیم. ما هیچ وسیله ی سنجش دیگری نداریم، به این دلیل که اطلاعات زیادی در مورد این ساختار های ریز نداریم.”
بنابراین منظور استفاده از یک شبکه ریتمیک است که در آن روابط بین واحد ها در سطوح مختلف دقیقا با نسبت های ساده ی بین اعداد صحیح مطابقت ندارد. ایده ی شبکه ی متریکی که معمولی و منتظم نباشد با برخی اصول تحقیقات ریتم، همخوانی ندارد و من دو مورد از این اصول را مطرح کرده و برخی مفاهیم را شرح می دهم.
نکاتی در مورد واژه شناسی
این مطالعه نیاز به روشن سازی واژه های به کار رفته دارد. دو اصطلاح اصلی متر و ریتم، به گونه های مختلفی استفاده شده اند و در ادبیات موضوع تعاریف مختلفی برای آن ها وجود دارد. یکی از تعاریف اخیری که من نیز با آن موافقم، ورژن لاندن از سال ۲۰۰۲ است: متر به معنی الگویی ثابت و تکرار شونده از نسبت های زمانی سلسله مراتبی است. الگوهای متریکال با این که به الگوی فواصل زمانی بین نت ها مرتبط است، اما با این الگو تفاوت دارد.
۱ نظر