دوسکو گویکویچ (Dusko Goykovic) ترومپت نواز جاز، از زبان خود درباره اجرای موسیقی میگوید (این مطلب بر اساس مصاحبه ای از او بوجود آمده است)
چیزی که درباره اجرا در لندن مرا جذب می کند این است که مردم آنجا آداب صحیح نحوه گوش سپردن به موسیقی جاز را می دانند. در بعضی از کشورها هنگامی که به روی سن می روید، حضار از اول تا آخر اجرا شما را می نگرند، احساس می کنید از خشم می خواهید دیواری را فرو آورید! اما زمانی که در کلوب می نوازید، می بینید که همه از موسیقی لذت می برند و هر کس اوقات خوش خود را به همراه موسیقی شما سپری می کند، این چیزی است که موسیقی باید باشد که هم نوازنده و هم شنونده با آن ارتباط برقرار کنند.
از اجرا در کنسرت یادبود وودی هرمان (Woody Herman) در ارکستر جاز ملی جوانان بسیار لذت بردم، در این گروه دون منزا (Don Menza)، بادی د-فرانس (Buddy De France)، رونی رُز (Ronnie Ross)، بابی لامب (Bobby Lamb) و کنی بارکر (Kenny Baker) حضور داشتند.
مردان جوان در گروه تمام سعی خود را کرده بودند و به نظر می آمد مدت زمانی است که با هم کار می کنند. بیل اشتون (Bill Ashton) می خواست؛ آثار اصلی وودی را به اجرا بگذارد. زمانی که تمرین را با آهنگ “شعله آبی” آغاز کردیم، بادی د-فرانس به همراه کلارینتش زمانی که هر نت این آهنگها را می نواختیم، مرا به یاد دوران گذشته به همراه وودی انداخت!
به یاد دورانی که با گروه وودی به آمریکا و آفریقا سفر کردیم و سه ماه و نیم از نقطه ای به نقطه ای دیگر می رفتیم. من در دوران زندگی حرفه ایم تقریبا نصف جهان را گشته ام. در یوگوسلاوی بزرگ شدم، در دبیرستان، عضو گروه موسیقی شدم که آخر هفته ها به تمرین می پرداختند.
آنان سازهای مختلف می نواختند و من با گیتار آغاز کردم پس از آن نوازندگی روی ایلدریج (Roy Eldridge) را شنیدم و به خود گفتم “من باید این ساز را بنوازم”، پس شروع به نواخنتن ترومپت کردم. بعدها از ساز flugelhorn برای نواختن قطعات ملایمتر استفاده کردم. در آن روزها رادیوی شهر بلگراد گروه بزرگ خوبی داشت.
من در حدود یک سال و نیم بود که با گروه مدرسه می نواختم، روزی از من خواستند به جای ترومپت نوازی که ناگهان مجبور است گروه را ترک کند در رادیو بنوازم. من واقعا خوشحال بودم که فرصت آن را داشتم تا در یک گروه بزرگ نوازندگی کنم و این بزرگترین دوران آموزش برای من بود.
آنان دو ایستگاه رادیوی داشتند؛ در آن زمان بلگراد ۱ و ۲ نام داشت. کتابخانهای آمریکایی با رادیو قرارداد داشتند و آثارمان را به همراه آنان ضبط می کردیم. در آن دوره موسیقی جاز در یوگوسلاوی در چندین سالی که آنجا بودم العاده بود. اما هم اکنون مونیخ را می پسندم که پرواز از آنجا یک ساعت به بلگراد است.
من در مونیخ زندگی می کنم و زمانی که وقت آزاد دارم به بلگراد می روم، برای دیدن خانواده، دوستان و به خصوص اعضای گروه رادیو تا بدانم چه نوع موسیقی را دنبال می کنند، هر چند ماه یکبار به آنجا سر می زنم و گاه نیز پیشنهاداتی برای اجراهایشان ارائه می دهم. هر زمان که کنسرت، اجرا و تولید تلویزیونی یا رادیویی دارند من نیز با موسیقی خود، در آن شرکت می کنم.
زمانی که موسیقی پاپ و راک غالب شده بودند، ادعا داشتند “جاز مرده است” اما این حقیقت نداشت و این سبک همچنان زندگی زنده است و مردم همواره نسبت به آن شور و شعف دارند. زمانی که یوگوسلاوی را ترک کردم، مقصدم آلمان بود. این روزها هر کسی می تواند به اینجا وارد شود، سخت نیست اما در سال ۱۹۵۵ آنچنان ساده نبود، باید شخصی را در آن نقطه می داشتید تا شما را دعوت کند یا برای کار قراردادی با شما ببندند تا بتوانید به آن کشور راه یابید.
۱ نظر