پیش از انتشار این کتاب، استادانی بودند که موسیقی ایرانی را اول با گوشههای مدال ردیف درس میدادند؛ کسی که مجدانه در این زمینه تا امروز فعال بوده، حسین عمومی نوازنده و مدرس موسیقی دستگاهی است. عمومی در کلاسهایش قبل از آموزش کل ردیف، درسی به نام «پیشردیف» را تدریس میکند که در زمانی حدود ۲۰ دقیقه، کل گوشههای مدال ردیف را پشت هم میخواند. (۵)
دلیل استفاده از این روش توسط حسین عمومی و دیگرانی که بهصورت غیررسمی چنین آموزشی را در برنامۀ تدریس خود قرار دادهاند، حجم زیاد گوشههای ردیف و ناکارآمدی آنها در انتقال مدهای اصلی موسیقی ایرانی است.
تئوریپردازان موسیقی ایرانی (بهجز علینقی وزیری و پیروان او در گذشته و خسرو جعفرزاده در این دوران)، هیچکدام جسارت پرداختن مشخص را به گوشه های مدال پیدا نکردهاند و در نتیجه کتابهایشان در واقع آنالیز ردیف هستند نه تئوری موسیقی ایرانی. در اینجا باید به این نکته هم اشاره شود که بعضی از این تئوریپردازان، موسیقی ایرانی را تنها موسیقی ردیف میدانند و موسیقیهای محلی را نیز سرچشمۀ ردیف، در حالیکه این عقیده در همه موارد پاسخگو نیست؛ میدانیم که گوشههایی از ردیفهای مختلف به موسیقیهای استانهای گیلان، مازندران، چهارمحال بختیاری و… اشاره دارد ولی این اشارات، موسیقیهای محلی تمام مناطق ایران را در بر نمیگیرد؛ همچنین بخشی از موسیقی مناطق مرزی ایران، با موسیقیهای کشورهای همسایه نزدیکی بیشتری دارد تا دیگر موسیقیهای موجود در مناطق مختلف ایران. به همین دلیل است که بخشی از تئوریپردازان، انواع مختلف موسیقی محلی را نادیده گرفته و تنها موسیقی رسمی ایرانی را همان موسیقی ثبتشده در ردیفها میدانند.
وزیری و جعفرزاده هم جزو این دسته هستند و تئوریهای خود را بر مبنای گوشههای ردیف شکل دادهاند ولی تفاوت آنها با دیگر تئوریپردازان در تفکیک گوشههای مدال از گوشههای غیرمدال است. این نگاه یک کاستی مهم دارد؛ ردیف ساخته و تدوینشده توسط گروهی موزیکولوگ نیست و طبیعی است که شامل تمام ظرفیتهای مدال موسیقی ایرانی نباشد؛ به همین دلیل است که آهنگسازانی که خارج از چهارچوب ردیف به تولید موسیقی ایرانی میپردازند، با وجود حفظ فضای موسیقی ایرانی در آثارشان، از قالبهایی غیر از قالبهای مدالِ ردیف استفاده میکنند و بهخاطر دانش محدودی که موزیکولوگهای آشنا با «تئوری بر پایۀ ردیف» دارند، قادر به آنالیز یک قطعه در فضای موسیقی ایرانی ولی خارج از چهارچوب ردیف را نیستند. (۶)
پی نوشت
۵- برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به مقالۀ «سه مرحلۀ آموزش موسیقی ایرانی» به قلم سجاد پورقناد، در وبسایت گفتگوی هارمونیک.
۶- برای نمونه میتوانید به دو موسیقی آشنا مربوط به دورۀ جنگ ایران و عراق رجوع کنید، سرودهای «ای لشکر صاحب زمان» و «ممد نبودی ببینی». هر دوی این آثار بهوضوح حال و هوای موسیقی ایرانی دارند ولی چطور این «حال و هوا» را میتوانیم بهوسیلۀ تئوری مشخص کنیم؟ فعلا چنین ابزاری نداریم!
۱ نظر