در آن زمان من هم ماندم و به هر حال یک سری مسائل خانوادگی هم بود، برادرم فوت شده بود و دختراشان را باید نگه می داشتم، مادرم هم که سرطان گرفته بودند و فوت کردند، این شد که فعلا دیگر ماندگار شدم.
شما چند سال ایران نبوده اید و احتمالا نوازندگی در سازهای ایرانی و غربی تغییراتی کرده است، به نظر شما نسبت به پیش از انقلاب یا اوایل انقلاب پیش رفته داشته است یا پس رفت؟
بعد از ۲۷-۲۸ سال که بنده به ایران بازگشته ام خیلی ناامید شده ام، چه در زمینه موسیقی کلاسیک که رشته ام پیانو بوده است و چه در زمینه موسیقی ایرانی که سنتور بوده است، در وحله اول چیزی که خیلی من را نا امید کرده این بوده که گوش نوازندگان سنتور دیگر گوش ۳۰ سال پیش نیست که ما کلاس استاد پایور شرکت می کردیم و کنسرت می دادیم و چقدر هم این برنامه ها منظم و مرتب برگزار می شدند.
الان من دیده ام همه با دیاپازون کوک می کنند، دیاپازون به هیچ وجه به درد موسیقی ایرانی نمی خورد، فقط در ۴ تا نت می شود از آن استفاده کرد، این کار تمام فواصل را دارد به هم می ریزد و تمام کرن ها را کم می گیرد و بعضی دیگر از فواصل را خیلی بیشتر از حد معمول می گیرند و در واقع گوش ها سوق پیدا کرده است به موسیقی ترکی یا عربی.
ما یک گروهی تشکیل داده بودیم به نام گروه پارس که اوایل یعنی ۴-۵ سال پیش کنسرتی در تالار رودکی دادیم و شروع کرده بودم به ساخت و تمرین یک قطعه ای به صورت چهار صدایی ولی در عمل که خواستیم اجرا کنیم دیدیم همه کرن ها کم است و بمل ها زیاد است و البته وادارشان کردم آن جوری که بنده با گوش ۲۸ تا ۳۰ سال پیش کوک می کرده ام کوک کنند تا بتوانیم این قطعه ها را گوش کنیم.
مسئله دیگر این بود که دیدم به جای اینکه به نوازندگان مبتدی کتاب های ابتدایی استاد پایور را یاد بدهند یک سری آهنگ های ساده که آقای پشنگ کامکار تنظیم کرده اند را درس می دهند. اصلا ردیف موسیقی استاد پایور را تدریس نمی کردند. حالا بقیه کتاب های استاد پایور که بماند یا کتاب های آقای مشکاتیان، خیلی سطح تدریس افت کرده است و حالا راجع به پیانو هم بخواهم بگویم این جریان ها را خیلی خیلی بدتر از سنتور است و باید بگویم بسیار تکنیک ها بد شده است و هر کسی بلند شده است برای خودش کلاس راه انداخته است.
۱ نظر