زندهباد آینده
به کنسرت ارکستر نوجوانان و جوانان ایران که میروی، آینده را میبینی، نه حتا آیندهسازان را، بلکه بخشی از خود آیندهی موسیقایی این مرزوبوم را که درست جلو چشم در حال نضج گرفتن است. آیندهای که در نظم، تعهد و جدیت شکل میگیرد و احتمالاً به نیروی خودِ جامعه و بی همراهی و همیاری شایستهی مسئولان امر. پسازآن همدلی به چشم میآید و اتمسفری از حمایت، از دوستان همسن گرفته تا خانوادهها به پشتیبانی موسیقی/فرزندانشان برخاسته بودند.
همت سرپرستان (آرمان نوروزی و عسل حناچی) و نوازندگان، و پشتیبانی و… سجایای اخلاقیای هستند که کارهای کارستان میکنند اما همهی اینها نباید باعث شود موسیقی فراموش شود و در سایه قرار گیرد یا آنطور که معمول است به حساب کمسن بودن نوازندگان از سر مهربانی ارفاقی در سنجیدنش روی دهد. این کار بهعکس ظاهرش بزرگترین نامهربانی در حق چنین نوازندگان باجدیتی است، در حکم نادیده گرفتنشان است.
برای کنسرت امسال پرگینتِ ادوارد گریگ (اپوس ۲۳) را برگزیده بودند و دو بار به فاصلهی یک هفته اجرا کردند. نسخهای با نمایشخوانی و اندکی بازی را در نظر گرفته بودند تا به شکل اصلی این موسیقی، یعنی همراهی با نمایش هنریک ایبسن، نزدیک شوند. این حسن انتخاب تا حد زیادی درک «موسیقی همسان» (۱) و کارکردش را هم برای نوازندگان تسهیل میکرد و هم برای بینندگان (مخصوصاً نوجوانان).
از همین رو ارکستر در رسیدن به حالت بیانی هرکدام از صحنهها راحتتر بود، حتا در نزدیک شدن به بیان هاردانگِر فیدِل، ساز ملی نروژی (الهامبخش لحن روستایی ویولای سولو)، یا خط پراحساس و عاشقانهی ابوای سولو، یا دگرگونیهای بیانی و احساسی تمهای اصلی (گرچه گاهی به یاری نوازندگان باتجربهتر).
نتیجه نه یک نمایش که نوعی پوئم سمفونیک بود که متنخوانی و کمی بازی هم برای راهنمایی همراهش شده و راز هر یک از بازیهای موسیقی را به شنونده میگفت. با وجود این تسهیل اما اجرا کمی کند و ارکستر تا به دست آوردن یک رنگ یکپارچه، تعادل صوتی کامل و تماماً متحدشدن فاصله داشت، درنتیجه گاهی بخشها از هم جدا میشد و حسی از خامی صدا القا میکرد. پس تا حدی فایدهی همراهی نمایش محدود میماند.
پی نوشت
۱- Identical Music
۱ نظر