بررسی ساختار ملودیک و سولوی گیتار
تونالیته آهنگ و آکوردهای نواخته شده در آن همانهایی است که
دیلان نوشته بود و هندریکستوالی آکوردها را به همان صورت که بود حفظ کرد.
تنها در یک جا (همراه کلمه joke) به جای آکورد A ازآکورد #F مینور نسبی
استفاده کرد.
جمله (Phrase) ابتدایی گیتار هندریکس نشان دهنده مناسب
بودن توالی آکوردهای (ChordProgression) دیلان از لحاظ ملودیک است. این
قسمت ملودیک در حدود ۹ ثانیه پس از شروع آهنگ به گوش میرسد و امروزه به
یکی از جملات به یادماندنی در تاریخ راک تبدیل شده است. توجه داشته
باشید که ریف ها (Riff) آسان تر به یادمی مانند چون تکرار می شوند ولی خلق
جملاتی که درخاطر شنونده بماند دشوارتر است .
این
توجه به جزییات و ظرایف کار در ملودی اصلی گیتار بارزتر است. در واقع
هندریکس خودمیدانست که شاید به عنوان یک ترانه سرا یا خواننده نتواند با
دیلان برابری کند برگ برنده او همان گیتارش است.
سولوی اصلی گیتار
بعد از ۱:۴۳ شروع میشود و حدود یک دقیقه طول میکشد. این سولو را می توان
به ۴ قسمت مجزا تقسیم کرد که هر کدام لحن خاص خود را دارد و بر پایه یک
ملودی جداگانهخلق شده است. گذشته از زیبایی خارق العاده این قطعه گیتار
میتوان آن را نمونه جالبی از ترفندهای آهنگسازی Keith Richards (گیتاریست
گروه رولینگ استونز) دانست که می گفت: باید هر ۱۰ ثانیه یکبار یک چیز تازه
به آهنگ اضافه کنی. بیجهت نیست که برخی منتقدین این سولو را از بهترین
سولوهای اجرا شده توسط هندریکس میدانند.
بخش اول سولو (۱:۴۳ –
۱:۵۹) قطعهای ظریف است که تدریجاً از اکتاوهای میانی گیتار به سمت بالا
حرکت میکند و با همان نتی تمام میشود که برجستگی جمله ابتدایی آهنگ
مدیون آناست (نت درجه نهم گام).
بخش دوم (۲:۰۰ – ۲:۱۴)
به صورت یک دوئت بین گیتار Slide و گیتار Bass تنظیم شدهاست (که گیتار
Bass را هم خود هندریکس میزند). صدا و لحن گیتار در این قسمت متفاوت از بخش
اول سولو است. یعنی نرمتر است و بیشتر حالت legato دارد و هندریکس برای کش
دادن نتهای طولانی از حداقل ۲ نوع اکو استفاده میکند. گیتار Bass که تا
قبل از این به سبک Jamie Jamerson نواخته میشود در اینجا یک الگوی ساده
تکراری به خود میگیردک نت پایه (Root) درجه پنجم و اکتاو که در سه ضرب
تکرار میشود و یک ضرب هم سکوت بعد از آن که فرصت را برای نواختن گیتار
Slide فراهم میکند.
جالب است بدانید که هندریکس این قسمت را با یک
فندک نواخته است! این واقعیت احتمال خلق البداهه بودن آن را تقویت
میکند. چرا که اگر هندریکس از قبل میخواست آهنگ رابه این شکل در بیاورد
حتماً با خودش یک Bottleneck به همراه میآورد! البته در مورد هندریکس نمی
توان مطمئن بود ولی قطعاً رسوخ چنین ایدهای در ذهن بداهه نواز
خارالعادهای مانند هندریکس میتوانست به همان راحتی باشد که او فندکی را
از جیبش درآورد.
قسمت سوم سولو (۲:۱۶ – ۲:۳۲) که در آن از پدال wah – wah
استفاده شده با ادای hey شروع میشود. Albert وBuddy Guy King هم (که از
گیتاریستهای مورد علاقه هندریکس در سبک Blues بودند) از عبارات کلامی کوتاه
در بین نتها استفاده میکردند. بخصوص Albert King که دوست داشت سولوهای
گیتارش را به صورت عبارات کوتاه ریتمیک و stacatto بنوازد و در بین آنها از
متن ترانه یا عباراتی مانند ohhh و That’s Rightو Now watch this و غیره
استفاه کند. برای نمونه میتوانید به آهنگهای Crosscut Saw و Oh Pretty Woman
که در سال ۱۹۶۷ و درآلبوم Burn Under A Bad Sign ضبط شده مراجعه کنید. البته
این شگردهای خوانندگی را میتوان در آثار نوازندگان نسل اول Blues مانند Son
House و Charley Patton نیز پیدا کرد.
این بخش سولو بسیار مشابه
تریپلتهای متداولی است که نوازندگان پیرو کلاتون از آن زیاداستفاده میکنند
و اصطلاحاً widdling نامیده میشود. تفاوت هندریکس در این است که
گروههایغیرمتداولی از نتها را برای نواختن تریپلتها بکار میگیرد که ضمن
دادن حالت رسمی به این بخشسولو آن را در تضاد با سایر قسمتها قرار میدهد.
وقفه کوتاهی که در حین mix به آهنگ اضافه شده موجب شده تا نتها به
نوعی داخل هم جاری شده و درهم بیامیزند.
در بخش چهارم سولو
(۲:۳۳ – ۲:۴۹) هندریکس از جملاتی استفاده میکند که سایه به سایهآکوردها
حرکت میکنند و با مالشهای نامحسوسی که به سیمهای گیتار وارد میکند آنها را
از هم جدامیکند و سپس با استفاده از تکنیک Unison Bends پاساژ نهایی و صعودی
سولو را مینوازد که به نتاکتاو گام ختم میشود (البته این نت اکتاو در
عمل نواخته نشده بلکه خود شنونده آن را در ذهنش تصور میکند)
اما
Unison Bends چیست؟ این تکنیک روشی است برای تاکید بیشتر بر روی یک نت
بدینترتیب که نوازنده به جای نواختن صرفا یک سیم همان نت را همزمان
روی سیم پایین نیز به صدا درمی آورد ولی این کار را با بالابردن سیم
پایینی انجام میدهد و به همین جهت فرکانس آن مختصری بافرکانس نت سیم
بالاتر تفاوت دارد که منجر به ایجاد یک افکت psycho acoustic زیبا در گوش
شنونده میشود. (مثلاً نواختن همزمان نت E روی سیم های اول و دوم که سیم
اول همزمان با فرت پنجم سیم دوم به صدا در میآید) .
این حالت را
میتوان به زمانی تشبیه کرد که فردی تصویری را دو تا میبیند و یک تصویر از
دل تصویر دیگری بیرون میآید در عین حال که فاصله مشخصی بینشان نیست و
لبههای آنها محومیشود. مهارت نوازنده در اجرای این تکنیک باید به گونه
ای باشد که فاصله دونت همواره کنترل شده باشد و گیتارست چیره دستی مانند
جیمی هندریکس به خوبی از عهده آن برمیآید.
کیفیت اصلی که در
تمام این سولو احساس میشود وجود نوعی اعمال کنترل ومهار حسابشده از طرف
هندریکس است. شاید ما آنقدر به سولوهای پر همهمه و متظاهرانه گیتار عادت
کردهایم که باید این آهنگ را بارها به دقت بشنویم تا پی به نحوه نواختن
هندریکس ببریم. اینکه او تاثیرشگرف خود را تنها با نواختن زیرپوستی و بدون
هیچ گونه اغراِق و افادهای به نمایش میگذارد.
۱ نظر