گفتگویی با آگوستا رید توماس (Agusta Read Thomas)، آهنگساز؛ برگرفته از کتابچه یکی از برنامه های ارکستر سمفونیک شیکاگو
آیا دهه ۹۰ قرن بیست، زمان خوبی برای داشتن روحیه خلاق است؟
زمانی که الهه گان هنر بر انسان فرود می آیند، الهام بخشی صورت می گیرد و در این حالت آفرینش هنری به آثاری می انجامد که از مرز زمان فراتر می روند. به نظر می رسد که از لحاظ تاریخی فرایند پایه ای خلاقانه (تعامل عقل، تخیل، احساس و ماده) پایدار بوده و تمام نسل ها را برای بروز واکنش بر اساس فطرت خودشان به چالش کشیده است. این روزها دست یافتن به یک ایده موسیقایی با ارزش و اجرا کردن آن از لحاظ فنی کار آسانی تری نیست، هر چه باشد در غیاب یک رسم معمول این کار دشوارتر نیز می شود.
آیا فکر می کنید دوره سختی برای آهنگسازان جوان است؟
دیدن کاغذ نت سفید برای هر کسی در هر زمانی دشوار است. فرایند هنری، فرایند پیچیده و پر فراز و نشیبی است. اگر کسی با صداقت و پرشور به سراغ آهنگسازی برود، این فرایند خلاقانه هراس انگیز به نظر می رسد؛ هولناک و لذت بخش!
اکنون زندگی یک آهنگساز مثل همیشه عبارتست از ایجاد تعادلی سست بین جدیت خلاقانه (که نیازمند اختصاص زمان پر ارزش است) و فعالیت های تکراری و روزمره برای ادامه زندگی. لحظه های آرام و به دور از هر مزاحمت، بیش از آنکه بتوان تصور کرد با ارزشند.
ما در زمانی زندگی می کنیم که مردم عام برای هنر ارزش کمی قائلند و آن را دست کم می گیرند. هنر موسیقی که ارزش اصلی آن به اندیشه نهفته در آن است، با آئین های پر زرق و برق فرهنگ پاپ و سوء استفاده های تجاری از پای درآمده است. قطعا این شرایط بهترین شرایط برای کار کردن نیستند… اما شما درباره آهنگسازان جوان پرسیدید. باید بگویم که برخلاف نقاط منفی، اکنون زمان خوبی برای آهنگسازان با استعداد برای دستیابی به موقعیت های حرفه ایست. با در نظر داشتن اینکه بسیاری از آهنگسازانی که خدمات ارزنده ای به هنر ارائه کردند نادیده گرفته شده اند، باید سپاسگزار بود که امروزه موقعیت های خوبی وجود دارند.
چگونه آهنگسازی می کنید؟ آیا اسکچ (sketch) تهیه می کنید؟
عمل خلاقانه واقعی از نیاز عمیق می جوشد. این جوشش درونی ِ ایده های موسیقایی بسیار ضروریست. اولین حس مانند یک جرقه یا آذرخش است، مثل روشن کردن یک کبریت و ناگهان، پووف، یک روشنایی، یک الهام پدید می آید. این درخشش انرژی می تواند برانگیزاننده یک آکورد، ریتم یا طرح یک آهنگ باشد که من آن را می خوانم و آنرا در ارتباط با ساختار، فرم، ترکیب و غیره بررسی می کنم. از آن جا به بعد یک تصویر و طرح کلی شکل می گیرد. مهم است که یک آهنگساز بداند که یک ایده موسیقایی چگونه می شکفد و بالقوه آنرا باید به کدام سو هدایت کرد.
بله من در این فرایند رمز آلود از اسکچ کمک می گیرم که چندین شکل با عملکردهای متفاوت دارد. یکی از آن ها نت نویسی و حفظ و ادامه صحیح تصمیماتی است که قبلا گرفته شده اند. عملکردهای دیگر می توانند فرضی باشند، کنکاش یا امتحان ایده هایی باشند که هنوز شکل خاصی به خود نگرفته اند. اسکچ ها به حفظ ایده های نو ظهور کمک می کنند وگرنه از بین رفتنشان با وقفه درآهنگسازی یا با بی حوصلگی آهنگساز فاجعه است. هرچند این اسکچ ها طرح نهایی آهنگ نیستند.
روش من اینگونه نیست که آهنگ کوتاهی بنویسم و سپس آن را تنظیم کنم بلکه ترجیح می دهم که آن را تکمیل کنم و کل آهنگ را در مقابلم بگذارم.
پس از تحویل موسیقی تکمیل شده به رهبر و ارکستر به ندرت تغییری در آن ایجاد می کنم. پس از انجام بازنگری های زیاد و دشوار، از کاری که تحویل می دهم احساس رضایت می کنم.
۱ نظر