گفتگوی بالا بین پروفسور «سوزوکی» – استاد فلسفه شرق دور – و یکی از شاگردانش در دانشگاه کلمبیا صورت گرفته که جان کیج آن را در مقاله ای به نام «شفافیت و ظرافت» آن را نقل می کند. می گویند که «ذن» اولین بار با یک کنایه آغاز شد. بدین گونه که: روزی بودا با شاخه گلی در دست به جایگاه موعظه ی روزانه اش آمد و به جای موعظه های معمول، آن روز فقط گل بود و سکوت. یکی از پیروانش راز پیامِ بی کلام او را دریافت و ذن آغاز شد.
کلمه ذن از ریشه ی هندیِ “DHYANA” به معنای مراقبه است. در باره ی چیستیِ ذن کتاب ها، مقالات و تعالیم بی شماری وجود دارد که بحث پیرامون آن در حوصله ی این نوشتار نمی گنجد لیکن برای درک تآثیر ذن بودیسم بر تفکر و متعاقبا آثار کیج ، ناچار به نگاهی مختصر در مورد هنر ذن بودیسم هستیم.
هنر ذن بودیسم مانند تعالیم فلسفی ذن حائز تاریخی کهنه و پر بار است. در هزاره های دور اساتید ذن از کشیدن اشکالی در فضا توسط حرکات دست و یا بهره بردن از قلم مو و مرکب بر کاغذ برای انتقال مفاهیم به شاگردانشان استفاده می کردند. در مقابل شاگرد نیز پس از تمرینات زیاد باید به این توانائی دست میافت. بدین معنا که از زمانی که آب روی سنگ مخصوص مرکب سازی ریخته می شد تا آماده شدن مرکب برای نگارش، او فرصت داشت تا تمرکز کند و پس از گرفتن قلم مو در دست احساسات و درونیات خود را به صورت فی البداهه و با ترسیم چند خط ساده و حرکات آزادانه ی دست بیان نماید.
این نوع خلق در بستر زمان و به صورت فی البداهه و اتفاقی، دستمایه پرداختن به هنر و مکاشفه ای درونی است که «هنر ذن» بدان می پردازد. هرچند که نهایتا این کنکاش ها منجر به خلق «کالیگرافی» در فرهنگ چین گردید و هم اکنون نیز کالیگرافی با وجود بیش از پنجاه هزار کاراکتر، گسترده ترین راه ارتباطی به صورت واژه های تصویری است. اما همین تفکر کهن دستمایه ای شد برای خلق آثاری مدرن در ذهنیت جان کیج قرن بیستمی و او با این باور که خلق فی البداهه اصوات در بستر اتفاقات جاری نزدیکترین راهکار به بروز و بیان تمایلات و احساسات آدمی است، موسیقی مخصوص خودش را خلق کرد.
در باور ذن بودیسم مرگ و زندگی دو فرایند متضاد نیستند بلکه مرگ به صورت وجه رمز آمیزی از زندگی، دو سویِ آغاز و انجام آن را فراگرفته است و در واقع هستی در ادامه ی نیستی و نیستی در ادامه هستی زنجیره ی واحدی را می سازند. جان کیج در مقایسه ای فلسفی مرگ را با سکوت و زندگی را با صدا هم جنس انگاشته و طبق این باور ســـکوت ها و صداها را نه به عنوان دو فرایند متضاد که شکل های هم جنسی از موسیقی می داند. سکوت به مثابه جزئی از موسیقی در قبل، میانه و بعد از اتمام یک قطعه موسیقی حضور شاخصی دارد.
۱ نظر