هنر برای هنرمند اعتراض است. او این اعتراض را نثار هرچیزی میکند که مانع رشد است و سلامت. تراژدی یونانی با سرنوشت انسان دستوپنجه نرم میکند، موسیقی بتهوون بر روزمرگی میتازد، شعر حافظ از تزویر و ریا مینالد، و نقاشیهای کاراواجو تا اعماق درون شخصیتهایش را بهمبارزه میکشد.
عرصهی جشنوارهها عرصهی همین اعتراض است: روزی یا هفتهای از سال که با باقی روزها فرق دارد، همگی هرچه در روزمره دارند کنار میگذارند و چند روزی فقط به آنچه غیر روزمره است میاندیشند.
جای خوشحالی بود که در سالهای اخیر، دبیران جشنوارهی فجر در بسیاری از رشتهها، نخبگان و متخصصین رشته و اغلب انسانهایی اخلاقمدار بودند. این بود که اعتراض هرسالهی هنرمندان، سنگربانانی کاربلد داشت، و کورسوی امیدی بود برای هنرمندان رنجکشیده تا شاید رنگی به باقی سال خود و دیگران ببخشند، و نیز ترک سنگر نمیکردند تا مبادا عرصه بهدست نااهلان و اغیار بیافتد.
ما در این سالها با سختیها و بیمهریهای زیادی مواجه بودهایم، از محدودیتهای اجرایی گرفته تا حمایت از فعالیتهای بهواقع سخیف هنری. ما خانهنشین شدن اساتید و بزرگان هنر این سرزمین را دیدهایم، «خار شدن هنر و ارجمندی جادویی» را با پوست و خون لمس کردهایم، اما در تمام این سالها به خلاف میلمان تن به بسیاری از خواستهها دادهایم، مأیوس نشدیم و امید و اشتیاقمان به کار، عشقمان به هنر و موسیقی، ما را ثابتقدم نگه داشت.
حال اما نقطهی عطفی پشتسر گذاشته شد: آن که امروز با تلنبار شدن صدها خبر بد، نیرو و تاب و توانی برای اجرا باقی نمانده. دیگر امیدی در دل این جشنوارهها نمیروید، رشد و سلامتی در آن جاری نیست، و شاید هم نتواند حتی روزی متفاوت برای هنرمندانش رقم بزند.
ما، اعضای گروه کر شانته نیز، بهمانند بسیاری از هنرمندان، علیرغم دعوت جشنوارهی موسیقی فجر، با احترام به اساتیدمان که ما را لایق دانستند، از حضور و اجرا در این جشنواره انصراف میدهیم.
۲۳ دیماه ۱۳۹۸
۱ نظر