اگرچه صدای تاج، شیفتگان و مقلدان بسیار داشت و زمانی بین اهل موسیقی، این گفته رواج داشت که «از اول تا آخر پل خواجو روی زایندهرود (که زمانی زنده و خروشان بود) در صدای هر فرد پیر یا جوان از اهالی اصفهان، رد پای تأثیر و تقلید از صدای تاج را میشود پیدا کرد».
در واقع، صدای جلال تاج اصفهانی، صدای فرهنگ و تاریخ و روان شهر اصفهان بود و در حکم پرچم موسیقی آن دیار مثال زده میشد. این رونق و رواج تا حدود ۳۰ سال پیش هم هنوز برقرار بوده و امروزه نه از تاک نشان مانده و نه از تاکنشان.
***
میگویند که «تاج هنوز تالی ندارد، نه در هنر و نه در مقام والای انسانی». هر طور که تفسیر شود این سخن، در هر صورت، معرف شخصیت این هنرمند بیبدیل است. با آمیزهای از تأسف و نیز تلاش در پذیرش واقعیتی تلخ، باید گفت که با تغییر شرایط زندگی و فرهنگ در اصفهان امروز و از بین رفتن تهماندهی ریشههایی که دیروز را به گذشتههای دور و امروز را به دیروز پیوند میداد، شاید دیگر نتوان انتظار پیدایش هنرمندانی نظیر او را داشت. اگرچه اصفهان هنوز هم سرشار از صداهای خوب است و هیچوقت افراد بااستعداد در آن کم نبودهاند. آنچه که کمبودش حس میشود، استعدادهای خوب، معلمان توانا و یا وسایل آموزش نیست؛ بلکه گم شدن معیارهایی از تربیتِ درونی و فرهنگ و اخلاق است که در محیطِ سراسر مادیت و تبلیغات امروز، نای نفس کشیدناش را از دست داده و گویی همهچیز در پرداختن به تکنیک و فوتوفن(هایی هرچه بیشتر چشمگیر و نمایشی) خلاصه شده است. به همان ترتیب، قدرت تأثیرگذاری هنر و هنرمند نیز نسبت به زمان گذشته، بسیار کمتر شده است.
امروز برخی از جوانانی که مراتبی از علوم موسیقی را آموختهاند و صرفاً با استناد به ضبطهای باقیمانده از تاج اصفهانی و دیگر هنرمندان قدیمی، فهرستی طویل از خرده ایرادات فنی را ردیف میکنند و به خیال خود، «به نقد گذشتگان پرداختهاند». از کارکرد هنر در روزگار گذشته آگاه نیستند و وقایع را در ظرفِ زمان مخصوص به خود تعریف نکردهاند و نگاهشان سراسر معطوف به جنبههای بیرونی و کمّی است تا جنبههای درونی و کیفی. این زمانه نیز البته استثناهای خود را در خلوت میپروراند تا روزی از روزها به عرصه بیاورد. موسیقی هنری است که به مدد عواملی فرادستتر از مختصات ظاهری، ادامه حیات میدهد و صدای صاف و صمیمی استاد «تاج اصفهانی» یکی از نمونههای بارز برای این گفته است.
موسیقی ما
۱ نظر