«جلال» جوان، در مقطعی از حیات هنر و هنرمندان در اصفهان زندگی میکرد و آموزش میدید که آن مقطع، از لحاظ وجود تعداد پرشمار هنرمندانِ باارزش در رشتههای مختلف، پربار و سرشار بود. آوازهی شهرت او از اصفهان هم گذشت و به سراسر ایران رسید. از جنوب کشور، حاکم مقتدر آن منطقه -شیخ خزعل- دوستدار و طالب آواز بود؛ تا شمال کشور، خوانین گیلان که خواستاران پرشور وی بودند و در همین سالها اولین شناسنامهی شمارهی یک از رشت برای «جلال تاج اصفهانی» صادر شد. دومین دوره ضبط صفحههای گرامافون نیز فرا رسید و از هنر تاج، صفحههای متعددی پر کردند که از بین آنها، «همایون» (شامل گوشههای درآمد، چکاوک و بیداد) شهرتی ایرانگیر و پُردوام پیدا کرد.
این صفحه هنوز هم یکی از شاخصهای اجرای هنرمندانهی آواز همایون در رپرتوار موسیقی شهری ایران است. باقی عمر «تاج» -به جز ۳ سال آخر که در گوشهگیری و آزرده از ستمگریهای زمانه گذشت- همه وقف موسیقی بود. با شماری از برجستهترین هنرمندان کار کرد و از بین آنها، با ۲ هنرمندِ همشهریِ خود که هر کدام سیواندی سال از او کوچکتر بودند، انس و معاشرتی پردوام و پربار پیدا کرد: جلیل شهناز (نوازنده تار) و حسن کسایی (نوازنده نی) و آنها را «یاران ثلاث» یا «یاران زندهرود» نیز نام دادهاند. ضبطهای عمدتاً خصوصی از همنشینی و معاشرت این سه هنرمند اصفهانی در شمار زیباترین اجراهای موسیقی مجلسی در فضایی گرم و صمیمی است که جلوههایی درخشان از خلاقیت و نبوغ هر کدام از آنها را نشان میدهد.
***
ضبطهای بهجا مانده از صدای استاد «تاج اصفهانی» را بر حسب حاصلِ صوتی آنها، میتوان به دو دورهی مشخص تقسیم کرد: دورهی صفحه سنگی و دورهی نوار مغناطیسی. اسلوب هنری و سلیقههای ویژهی استاد «تاج» در انتخاب شعر و جملهبندی و نوع تحریرها در این دو دوره، تغییر و یا چرخش آشکاری را نشان نمیدهد و کمابیش مؤلفههای ثابتی را ارائه میکند. او خوانندهای بود که ذهنیت هنریاش در سنین جوانی شکل گرفت و قوام پیدا کرد و تا آخر عمر، دگرگونیهایی -که ناشی از تأثیرپذیری وی در دورهی گذار از قدیم به جدید بود- در هنرش وارد نشد.
گو اینکه همیشه خلاقیتهای خود را نیز داشت و تقلیدکنندهی روش استادان قدیم هم نبود؛ و بلکه برخی نکاتی که به نظرش قابلاصلاح میرسید -بهویژه در تلفیق موسیقی و کلام- با ظرافت اِعمال میکرد. آوازخوانی استاد «تاج» را نهتنها نمونهای خالص از روایت فضای هنری اصفهان میتوان دانست،
بلکه لهجهی شیرینِ گفتاری-آوازیِ اصفهانیهای قدیم -که امروزه خیلی کمتر شنیده میشود- نیز در صدا و اجرای او بارز است و از این حیث با دیگر نامداران برآمده از «فضای هنری اصفهان» (که به اشتباه، عنوان «مکتب» را بر آن اطلاق که نه، الصاق کردهاند) نظیر «سید حسین طاهرزاده» و «ادیب خوانساری» تفاوتهای عمده دارد. از بین معاصریناش، «یونس دَردشتی» (فوت ۱۳۷۳) آمیزهای از لحن «تاج»، لحن «ادیب خوانساری» و تأثیرپذیری از «رضاقلی ظلی»، کمابیش این طعمِ شیرینِ لهجهی اصفهانی در آواز را ارائه میداد؛ و از نسل بعد، «حسین خواجهامیری» -معروف به ایرج (تولد ۱۳۱۲)- تا مدتها جزو شاخصترین صداهای تأثیر پذیرفته از روش خوانندگی و حتی رنگآمیزی شبیه به صدای «تاج» شناخته میشد.
۱ نظر