درباره کامران داروغه
بیست و چند سالی میشد که دیگر فعالیتی نداشت، نه کنسرتی میداد و نه نواری پر میکرد. اهل تعلیم دادنِ حرفهای هم نبود و صدای سازش برای گوشهای اهل موسیقی در سالهای بعد از انقلاب، نامش را تداعی نمیکند. حالتهای دلنشینی که در اجرای رنگها و ضربیهای مخصوص کمانچه (بهخصوص با الهام از شیوههای مطربی اصیل و قدیمی) از آرشه ویولن و بهخصوص کمانچه او شنیده میشود، شنونده حساس را کنجکاو میکند و وقتی نام او را ـ او را که دیگر بین ما نیست ـ میشنود، از دیگرانش میپرسد و تازه درمییابد که درباره او هیچ نمیداند. در این چند سال، تنها حبیبالله نصیریفر بود که همت کرد و کتباً سراغی از او گرفت (کتاب مردان موسیقی سنتی و نوین ایران، ج۱، ص ۱۴۲ ـ ۱۴۶) که در نوشتن این یادداشت از همان منبع استفاده شده است.
داروغه در سالهای دهه ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ شهرتی فراوان داشت، اما در فضای موسیقی بعد از انقلاب، کار نکرد. بحث در این مورد نه در صلاحیت و نه مورد علاقه نویسنده است. تنها مطلب قابل ابراز، تأسفی است که از فقدان هنرمندی چون او در صحنهها و استودیوها میتوان داشت.
ابوالقاسم داروغه کاظم با نام هنری کامران داروغه، از دوازده سالگی موسیقی را شروع کرد. به تشویق پدر که با موسیقیدانهای معتبر تهران آشنا شد. یک سال در هنرستان عالی موسیقی ماند، اما از آنجا که موسیقی کلاسیک و ویولن کلاسیک را دوست نداشت بالاخره آنجا را رها کرد. به وساطت دوست پدرش، زندهیاد علیمحمد خادم میثاق به هنرستان موسیقی ملی راهنمایی شد. زندهنام استاد روحالله خالقی که استعدادِ داروغه نوجوان را به دیده تردید مینگریست، از او تعهد کتبی گرفت که اگر در آن سال تحصیلی موفقیتی نداشته باشد، از هنرستان اخراج شود. در هنرستان کمانچه تدریس نمیشد.
ساز اصلی، ویولن بود و معلم او، روانشاد حسینعلی ملاح، ادیب و پژوهنده و نوازندهای بود که ابوالحسن صبا، حسین یاحقی و علینقی وزیری استادانش بودند. روش نوازندگی ملاح، که متأسفانه نمونههای قابل توجهی از آن در دسترس نیست، ظریف و روان و «خوانا» بود و البته مقلدینی هم دارد که در غیاب آثار او، لحنها و ابداعات او را به عنوان سبک شخصی خود معرفی میکنند. امّا داروغه همواره مانند شاگردی حقشناس از زحمات فراوان ملاح برای او یاد میکرد و خود را مدیون او میدانست.
ساز اصلی داروغه، ویولن بود، اما بعد از اینکه تجربهٔ نوازندگی زندهیاد اسدالله ملک را روی کمانچه شنید، شیفته صدای این ساز شد و سه ماه نزد ملک آموزش دید. کمانچه در آن سالها فراموش شده بود. تنها اصغر بهاری و حسین یاحقی، دو موسیقیدان حرفهای بودند که به کمانچهنوازی و فن حقیقی اجرای آن تسلط داشتند.
بیش از چهل سال بود که ویولن، ساز اصلی و محوری موسیقی شهریِ ایران تلقی میشد و گرایش موسیقیدانان عصر جدید به کار ارکستری و تشکیل گروههای مختلف، و علل دیگری که گفتن آن در یادداشتی دیگر است، این ساز را بیش از هر ساز دیگری مورد توجه و محبوبیت قرار داده بود، به طوری که تقریباً تمام نوازندگان جوانی که در سالهای ۱۳۳۰ ـ ۱۳۵۰ کمانچه مینواختند، نوازندگی را از ویولن شروع کرده بودند، نه از کمانچه. بدیهی است که به این ترتیب بسیاری از مختصات هنر نوازندگی کمانچه فراموش میشد و بسیاری از حالتهایی که جدید و متناسب با نیازهای موسیقی روز بود از ویولن به این ساز انتقال مییافت. البته بسیاری از این جوانان در سالهای بعد بیشتر به کمانچهنوازی شهره شدند و اعتبار یافتند، اما در نواختن هر دو ساز تسلط داشتند: از جمله، استاد داود گنجهای هنرمند نکتهدان و معلم توانمندی که از دوستان و همدورههای داروغه است.
۱ نظر