فریدون ناصری هنگام تحصیل در اروپا، تنها موسیقی نیاموخت، بلکه با ابعاد مختلف و گستردهای از فرهنگ، ادبیات، فلسفه و هنر آشنا شد. کتابخانه وسیع او را در خانه کمتر موسیقیدانی میشد دید. کتابخانهای سرشار از کتابهای معتبر درباره موسیقی و فلسفه و ادبیات، به فارسی و فرانسه (و اگر اشتباه نکنم به انگلیسی). آرشیو صفحات او از موسیقی کلاسیک اروپا و موسیقی جاز آمریکا و موسیقی ملل سراسر دنیا نیز تقریباً کمنظیر است و این غیر از نوارهای فراوانی بود که با علاقه و زحمت بسیار و با شرایط سخت کاری و سفر و ضبط موسیقی، در سالهای ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ فراهم آورده بود.
بیشتر اوقات، او را در حال خواندن کتاب و یا گوش کردن به موسیقی دیدهایم. اهل نوشتن نبود و مقالات خیلی اندکی به یادگار گذاشته است، اما ترجمه را دوست داشت و قصدش از این کار، تفنن یا جلوه فروشی فاضلمآبانه نبود. ترجمه را خدمتی فرهنگی میدانست و مقالات اندکش و کتابهایش بهعنوان مرجع، بسیار قابل استفاده هستند. از ترجمههای خوب او نظرات. از مقاله بلندی است که به زبان فرانسه نوشته شده است: «آنتوان گولهآ» درباره بلا بارتوک و موسیقی های محلی که در فصلنامه آهنگ، شماره ۲ و ۳ و ۴ (سال ۱۳۶۸) چاپ شده است.
هر وقت از او درخواست ترجمههای دیگری میشد، با بیحوصلگی میگفت که دیگر وقت ندارد و دلیلی نمیبیند «از این کارهای بیهوده بکند»، اما هر چند سال، کتابی دقیق و خوشچاپ را به دست دوستداران موسیقی میرساند. شاید ترجمههای دیگر هم دارد که چاپ نشدهاند. آخرین کتاب او، درباره تاریخ موسیقی کلاسیک در روسیه بود.
به مصاحبه و گفتوگو تن نمیداد. حوصلهاش را داشت، ولی برایش مهم بود که مصاحبهکننده، اهل فن باشد و سؤالات بیجا و «پرت» نکند. اگر لحن تند و پرخاشگر و بد و بیراه های همیشگی او را از سخنانش حذف کنیم، آنچه میماند، دقیق و عمیق و بسیار قابل استفاده و ارجاع است. تندخویی او از فرط تعصب او که به موسیقی بود. حنّانه و غلامحسین غریب نیز چنین روش و اخلاقی را داشتند. بخشی از این خلق و خو را باید در تربیت اولیه و خانواده پدری او جستوجو کرد که از نظامیان قدیمی بودند و به بلند سخن گفتن و آمرانه برخورد کردن، عادت داشتند، هر دوی این موسیقیدانان، با داشتن چنین رفتاری، بر حفظ حرمت و ادب و احترام به بزرگترها و استادهای قدیمی، نهایت تأکید را داشتند.
در مورد ناصری میتوانم بگویم که رفتار او، نوعی عکسالعمل به فرهنگِ امروزیِ تعارف و دوپهلوگویی و محافظهکاری و بیمسئولیتی بود. گرچه او در این نوع عکسالعمل کمی هم تند میرفت و عمد داشت، ولی حاصل کارش نشان میدهد که آن زبان آتشین را برای سوزاندن ریشههای جهل و بیفرهنگی به کار میگرفت، اگرچه خیلی وقتها هم به قول خودش «در نمیگرفت» و آن همه حرص و جوش بیثمر میماند.
۱ نظر