ساتی از سال ۱۸۹۹ سعی کرد از طریق پیانو نوازی در کاباره ها زندگی خود را تامین نماید. در سالهای آخر زندگی، ساتی تمام آثار خود را که برای نوازندگی در کاباره ها ساخته بود رد کرد. تنها چندین اثر را از آن دوره جدی پنداشت: موسیقی نمایش پانتومیم “جیک در جعبه”، “جنویو د برابانت” (Geneviève de Brabant) اپرای کوتاه کمدی با مضمونی جدی، “ماهی خیالپرداز” قطعه ای برای پیانو و تنها چندین اثر دیگر که بیشتر آنان در آن زمان نه تنها چاپ بلکه روی سن نیز برای عموم اجرا نشد. هر دو آثار: “جنوی باربنت” و “ماهی خیالی” به نوعی شباهت به سبک آهنگسازی کلود دبوسی دارند.
“the dreamy fish”
از ساتی
در سال ۱۹۰۲ دبوسی برای اپرای “پلز و ملیسانده” (Pelléas et Mélisande) موفقیت بزرگی کسب نمود که باعث بحث بین او و ساتی شد که چه کسی اثرگذار بر دیگری است که در این اختلاف نظر راول نیز راه یافت. در اکتبر ۱۹۰۵ ساتی اگرچه هنوز روی آثار کاباره ای خود کار می کرد به مطالعه کنترپوان در موسیقی کلاسیک پرداخت.
به عقیده ساتی یکی از خصوصیات ویژه موسیقی فرانسوی وضوح آن بود که با دانش خوب از هارمونی در موسیقی کلاسیک به دست می آید. یکی از آثار وی برای تمرین کنترپوان پس از مرگ وی به چاپ رسید. آنچه در آثار آموزشی چاپ شده وی به وضوح دیده می شود آن است که ساتی موسیقی رومانتیسیزم را هیچ گاه به طور کامل رها نکرد و به نوعی به سوی آثار واگنر سوق پیدا می کند، اگرچه وی بعضی از جنبه های آنرا انکار نمود.
ساتی نظریه “پیشرفت در موسیقی” به معنای در هم ادقام شدن تم های متفاوت را رد نمود. در نتیجه آثار کنترپوانتال (contrapuntal) وی بسیار کوتاه هستند زیرا او عقیده داشت آهنگساز نباید زمانی بیش از آنچه برای یک قطعه لازم است را از شنونده بگیرد. همچنین اصول ملودرام عاشقانه همراه با موسیقی یعنی صحبتها به عنوان پس زمینه موسیقی استفاده می شود، چیزی بود که ساتی از آن اجتناب می کرد.
ساتی عضو حزب سوسیالیست شد و در انجمن حمایت از حقوق کار کودکان نقش داشت. در سال ۱۹۱۲ موفقیت “مینیاتور” قطعه ای فکاهی برای پیانو برایش به دست آمد، ساتی تا چند سال بعدی نیز این قطعات را می ساخت و به چاپ می رساند و اغلب اولین اجرای آنان توسط پیانیست، ریکاردو وینز (Ricardo Viñes) انجام می شد. در آن سالها قلب هنر دنیا در پاریس می تپید.
“pieces froides”
از ساتی
اما پیشرفت حقیقی ساتی از موفقیت قطعات پیانویی اش نبود، در حقیقت این راول بود که باعث نمایان شدن شخصیت سازی ویژه در موسیقی سالهای باقی مانده زندگی ساتی شد که آن در بخشی از موج جلو رونده پاریس در طی سالها خود را نشان داد، این موج در پاریس آغاز شد و بسیاری از افکار را روشن ساخت خیلی پیش از زمانی که لندن یا نیویورک به آن دست یابند.
ساتی خوشحال بود که نوشته ها و نظریاتش به چاپ می رسید و از این طریق توجه هات را به دست می آورد اما زمانی که متوجه شد این بدان معنی است که بعضی از آثارش نقض یا رد می شوند از ادامه آن باز ماند.
ساتی به همراه ژین کوکتو (Jean Cocteau) که برای اولین بار یکدیگر را در سال ۱۹۱۵ ملاقات کردند، بر روی موسیقی ضمنی برای تولید “رویای شب اواسط تابستان” اثر شکسپیر کار کرد. در سال ۱۹۱۶ ساتی و کوکتو آهنگ باله “پاراده” را ساختند که در سال ۱۹۱۷ برای اولین بار توسط گروه باله سرجی دیاگلیو (Sergei Diaghilev) اجرا شد با طراحی صحنه و لباس از نقاش بزرگ اسپانیایی پابلو پیکاسو و کوروگرافی (طراح رقص) لئونید ماسین (Léonide Massine).
از طریق پیکاسو ساتی با دیگر هنرمندان سبک کوبیسم آشنا شد از جمله نقاش سرشناس: جرج براک (Georges Braque). از سال ۱۹۱۹ ساتی با شاعر تریستن سزار (Tristan Tzara) به وجود آورنده جنبش دادا آشنا شد و به دنبال آن با نقاشان این سبک از جمله: فرانسیس پیکابیا (Francis Picabia) بعدها به سبک سورئالیست رسید، آندره درین (André Derain)، مارسل دوشامپ (Marcel Duchamp)، ژین هوگو (Jean Hugo) و مان ری (Man Ray) در میان دیگران… اولین دیدار ساتی و مان ری به ساخت “هدیه” (The Gift) اثری از مان ری در سال ۱۹۲۱ منجر شد.
در اوایل سال ۱۹۲۲ ساتی با سزار و شاعر و نویسنده آندره برتون (André Breton) بر سر مفهوم هنر آوان گارد اختلاف داشت. ساتی سرانجام موسیقی باله رلاشه (Relâche) اثر پیکابیا را ساخت. ساتی همچنین موسیقی فیلم سورئال Entr’acte به کارگردانی رنه کلیر (René Clair) را ساخت.
“relache”
از ساتی
وی از بنیانگزاران گروه “شش” بود ولی به سرعت خودش از این گروه خارج شد، دیگر آهنگسازان این گروه ژرژ اریک (Georges Auric)، لویی دوره (Louis Durey)، آرتور هونگر (Arthur Honegger)، ژرمن تایفر (Germaine Tailleferre)، فرانسیس پولنک (Francis Poulenc) و درایوس میلو (Darius Milhaud). او بسیاری از آثار خود را بدون خط میزان مینوشت و در اجرای آثار خود سبک ویژهای داشت. بسیاری از آهنگسازان هم دوره اش و آهنگسازانی که بعد از او آمده اند از وی تاثیر پذیرفته انداز آن جمله جان کیج، دبوسی، راول و پولنک.
مطلب خوبی بود. خسته نباشید. اینکه با فاصله زمانی کوتاه این دو نوشته را در سایت قرار دادید بسیارمفید واقع شد؛ گاهی که نوشته های چند بخشی با فاصله های زمانی زیاد در سایت گذاشته می شوند از میزان اثرگذاریشان کاسته می شود.